دست رد ستاره برزیلی به سینه اسطوره لیگ برتر انگلیس

دست رد ستاره برزیلی به سینه اسطوره لیگ برتر انگلیس

پایگاه خبری فوتبالی - آنتونی، فاش کرده که در تابستان، تماسی از سوی سرمربی بایرن مونیخ، وینسنت کمپانی، داشته و نسبت به چشم‌انداز پیوستن به قهرمان بوندسلیگا، بسیار وسوسه شده است.

به گزارش فوتبالی، منچستریونایتد به آنتونی اطلاع داده بود که تحت هدایت روبن آموریم، آینده‌ای در تیم نخواهد داشت. با این حال، یک دوره قرضی چشمگیر شش‌ماهه در رئال بتیس، باعث شد هنگام باز شدن پنجره نقل‌ و انتقالات در ماه ژوئن، توجه زیادی نسبت به جذب آنتونی شکل بگیرد.

بتیس به‌وضوح نشان داده بود که تمایل دارد آنتونی را پس از موفقیت اولیه‌اش به‌صورت دائمی به خدمت بگیرد و در کنار آن، باشگاه‌هایی همچون بایرن مونیخ، بایرلورکوزن، بروسیا دورتموند، بنفیکا، فنرباغچه، سالزبورگ و نیوکاسل نیز، به ملی‌پوش برزیلی لینک شده بودند.

لیگ عربستان نیز به‌عنوان یکی از گزینه‌های احتمالی برای آنتونی مطرح بود اما در نهایت بتیس به توافق کامل نزدیک شد و یونایتد با دریافت ۲۲ میلیون پوند، با انتقال او موافقت کرد. او در گفت‌وگو با رسانه برزیلی گلوبو اسپورت گفت: 

«من دوباره خودم را پیدا کرده‌ام، دوباره خوشحال شده‌ام. دیدن لبخند خانواده‌ام و اینکه خودم بتوانم دوباره لبخند بزنم فوق‌العاده است، چون روزهای سختی را پشت سر گذاشتم که حتی لبخند زدن هم برایم سخت بود. وقتی می‌گویم خودم را پیدا کرده‌ام، به‌خاطر نوع برخوردی است که اینجا در بتیس با من داشته‌اند. محبتی که همه هنگام ورودم نشان دادند... خوشحالم که دوباره خودم را پیدا کرده‌ام و از همین جزئیات کوچک لذت می‌برم.»

در مورد علاقه بایرن مونیخ، آنتونی اعتراف کرد: 

«اگر بخواهم کاملا صادق باشم، واقعا مرا تحت‌تاثیر قرار داد؛ درباره یک غول جهانی مثل بایرن حرف می‌زنیم؛ جایی که یک سرمربی‌ با چنین سابقه‌ای حضور دارد. وینسنت کمپانی با من تماس گرفت و گفت‌وگویی داشتیم. او فوق‌العاده محترم بود، گفت همیشه فوتبال من را دوست داشته و این تماس در ساعت ۱۱ شب روز پایانی نقل‌ و انتقالات انجام شد، کمی بعد از ۱۱ شب.»

او افزود:

«چه می‌خواستم چه نه، این پیشنهاد واقعا مرا تحت‌تاثیر قرار داد، به‌خاطر بزرگی باشگاه، بزرگی سرمربی و نحوه برخورد و صحبت‌های او اما آنچه در تصمیمم نقش زیادی داشت این بود که من یک مرد اهل خانواده‌ام. مراقبت از بچه‌هایم برایم خیلی اهمیت دارد. لورنزو، پسرم، عاشق اینجاست، عاشق این شهر (سویا). وقتی برای تعطیلات در برزیل بودیم و هیچ‌چیز نمی‌دانست، همیشه می‌پرسید: بابا، کی به اسپانیا برمی‌گردیم؟»