وب سایت رسمی برنامه نود-جوانانی که سکته می کنند و به کام مرگ می روند.
اپیدمی این روزهای فوتبال ایران. پس از مرگ هادی نوروزی، مهرداد اولادی دومین بازیکنی بود که در چند سال اخیر هنوز دوران حرفه ای خود را به پایان نرسانده بر اثر سکته قلبی درگذشت.
مهمترین سوالی که پیش می آید این است که دلیل این ایست قلبی چه بود؟ آیا فشار روحی روانی به دلایل مختلف باعث و بانی این مسئله شد؟ شاید هادی نوروزی به دلیل انتظارات زیادی که هواداران پرسپولیس از او به عنوان کاپیتان تیم داشتند و نتیجه نگرفتن تیم محبوبش و احساس مسئولیتی که در قبال این نتایج به عنوان بزرگتر تیم می کرد باعث شد تا نصفه شب قلبش از تپش باز ایستد.
اما مهرداد اولادی ماجرایش فرق می کند. پس از بازگشت از الشباب امارات و درخشش در دوران سربازی با لباس ملوان، در بازگشتش به پرسپولیس توفیق دوره اول حضورش را نداشت. نیم فصل به نفت تهران رفت، برای دیده شدن و امید حضور در لیست 23 نفره کی روش برای جام جهانی 2014 با خرج خودش رضایتنامه را گرفت و به استقلال رفت. اما در استقلال هم نیمکت نشین بازیکنانی نظیر محمد قاضی، بوبکر کبه و محمد مهدی نظری شد.
بعد از آن هم که یک فصل بیرون نشست و با حواشی بسیار بالاخره به ملوان انزلی پیوست. هرچند او بارها از پیوستن به استقلال اظهار ندامت کرد و برای به دست آوردن دل پرسپولیسی ها متنی بلند بالا نوشت، اما باز هم نتوانست آن محبوبیت سابق را بین طرفداران ارتش سرخ به دست آورد. باقی داستان هم که بهتر می دانید. مرگ در ظهر یک روز بهاری.
اما دلیل این مرگ زودهنگام بازیکنان جوان چیست؟ مشکلات بدنی و جسمانی که با توجه به آزمایشهای پزشکی که ابتدای فصل گرفته می شود کمترین احتمال را دارد. پس می رسیم به نکته بعدی که آن هم فشار روحی روانی است. نبود روانشناس در کنار تیمها و بی میلی بازیکنان برای حضور در کلاسهای روانشناسی باعث می شود آنها مدام فکر و ذکرشان مشغول اتفاقات زندگی شخصیشان شود و فکر و خیال زیاد فشار عصبی زیادی به آنها وارد می کند.
وقتی در کنار هیچ تیمی یک روانشناس حضور ندارد، مربیان نتیجه گرا هستند و در تیمها ثبات وجود ندارد، خواه ناخواه به بازیکنان فشار می آورند، بازیکنان هم بعضاً چون هادی نوروزی و مهرداد اولادی ممکن است زیر این فشار تاب نمی آورند و بر اثر فشارهای عصبی دچار حمله و ایست قلبی می شوند.
بعضی از بازیکنان هم به محض کنار گذاشتن فوتبال به دام اعتیاد می افتند که نمونه های آن را همگی می دانیم چه کسانی هستند.
شاید بد نباشد در اینجا یادی بکنیم از سباستین دایسلر، هافبک وینگر آلمانها در سالهای رکود فوتبال ژرمنها در دهه 2000. هافبکی که در سن 19 سالگی با لباس هرتا برلین در کنار علی دایی،میشل پریتز، داریوژ ووژ،پل داردای، الکس و زیر نظر یورگن روبر چهره شد، 2002 به بایرن پیوست، اما مصدومیتهای مزمن او باعث شد تا در سن 26 سالگی در اوج از میادین خداحافظی کند. دلیل آن هم آماده نبودن شرایط روحی روانی توسط خودش اعلام شد.
اما آلمانها او را بعد از بازنشستگی رها نکردند و با روانکاوی او را با شرایط جدید وفق دادند، او هم اکنون بعضاً در شبکه ZDF و Sky همینطور روزنامه Die Welt کارشناسی فوتبال می کند تا همچنان با فوتبال سرگرم باشد. هرچند در فوتبال اروپا نمونه هایی مثل پل گاسکوین هم داریم که وقتی از عرش به فرش می رسد، گرفتار الکل می شود و اکنون برای عاشقان فوتبال دهه 90 چهره اش قابل شناسایی نیست.
اما در ایران به قدری به بازیکنان فشار می آورند که یا مصدومیتهای طولانی گریبانگیر آنها می شود و به اجبار از میادین خداحافظی می کنند، یا آن که در اوج دوران فوتبال خود ایست قلبی می کنند و جان به جان آفرین تسلیم می کنند، یا مثل مهرداد اولادی که زمانی در ترکیب پرسپولیس در میانه های دهه 80 آقایی می کرد و بازیکن تعیین کننده ای بود به جایی می رسند که مجبور می شوند برای حضور در تیم ملوان تست فنی بدهد. حال اینکه در پشت پرده حضور پرحاشیه او در آخرین قرارداد عمرش چه گذشت خود نیازمند واکاوی دقیق است، اما آنچه مسلم است این است که مهرداد اولادی از نظر روحی روانی این اواخر شرایط مناسبی نداشت، او از اوج تاثیرگذاری و محبوبیت به حضیضی رسیده بود که تاب و تحمل آن را نداشت.
روحش شاد
ایمان مؤتمنی