عنایتی: نمی‌دانم چرا بدشانسی دست از سر ما برنمی‌دارد/ رمزهای «آقافیروز» را فراموش کرده‌ام

عنایتی: نمی‌دانم چرا بدشانسی دست از سر ما برنمی‌دارد/ رمزهای «آقافیروز» را فراموش کرده‌ام

عنایتی: نمی‌دانم چرا بدشانسی دست از سر ما برنمی‌دارد/ رمزهای «آقافیروز» را فراموش کرده‌ام

کاپیتان تیم فوتبال استقلال گفت: ما تا لحظه آخر برای قهرمانی تلاش می‌کنیم ولی نمی‌دانم چرا بدشانسی دست از سر استقلال برنمی‌دارد.

به گزارش خبرگزاری فارس، رضا عنایتی زننده گل تیم استقلال به ملوان پس از تساوی تیمش مقابل نماینده شهر انزلی پیرامون اتفاقات این مسابقه و شرایط تیم استقلال صحبت‌هایی انجام دادکه در زیر می‌خوانیم.

* ابتدا از بازی صحبت کن چرا باز هم نتوانستید نتیجه را حفظ کنید.

ما بازی خوبی انجام دادیم و متاسفانه باز هم یک گل بچه‌گانه دریافت کردیم. نمی‌دانم چه بگویم و چرا با این شرایط راحت گل می‌خوریم اما در مجموع از نحوه بازی کلی تیم راضی هستیم اما از نتیجه اصلا.

*با این شرایط امیدی به قهرمانی هست.

ما باید تا لحظه آخر تلاش کنیم و به این مسائل کاری نداشته باشیم. امیدوارم بدشانسی‌ها دست از سر استقلال بردارد و ما موفق شویم.

*از جو ورزشگاه صحبت کن.

خودتان که همه چیز را بهتر می‌دانید. کدام ورزشگاه ما جو مناسبی دارد؟ ما انواع و اقسام توهین‌ها و فحش‌ها را شنیدیم و البته این را بگویم که این اتفاقات فقط در ورزشگاه انزلی رخ نمی‌دهد.

*اما ظاهرا مشکل کمی جدی بود.

مگر ما کاری می‌توانیم انجام دهیم. همه دیدند که چه فحش‌هایی شنیدیم و به نظرم باید فکری اساسی به حال این موضوع شود.

*داوری چطور بود؟

به خدا در این شرایط من حرفی نزنم بهتر است. در این 2-3 هفته اخیر چنان جوی افتاد که داوری به نفع ماست که خودتان دیدید شرایط در بازی دیروز چگونه بود.

*بعد از بازی فیروز کریمی مدعی بود با بازیکنان تیمش که رمزی حرف می‌زده حتی عنایتی هم متوجه موضوع نمی‌شده.

من خیلی سال است که با آقا فیروز کار نکردم و دیگر رمزهای او را متوجه نمی‌شوم.

*در مورد گلی که زدی صحبت کن.

اینگونه نیست که بخواهم به خاطر یک تماشاگر بیشتر یا کمتر انگیزه داشته باشم و من در هر تیمی بودم تلاش کردم تا مفید باشم. روز گذشته هم همه هدفم موفقیت استقلال بود که خوشبختانه گل زدم و دوست دارم این گلزنی توام با برد استقلال باشد.

*به عنوان سؤال پایانی شادی‌ات را با چه کسی تقسیم کردی؟

بعد از ظهر به سمت برهانی رفتم و دوست داشتم در کنار او شادی‌ام را تقسیم کنم.