به گزارش "ورزش سه"، سعید عزت اللهی وارد 20 سالگی شد. هافبک میانی روستوف و تیم ملی ایران که متولد 1375 در انزلی است. او فوتبال خود را در مدرسه فوتبال قایقران زیر نظر پدرش نادر عزتالهی از پیشکسوتان باشگاه ملوان بندر انزلی آغاز کرد. مربی بعدی او سعید پیوندی مربی شهرداری انزلی بود و ۳سال در آنجا بازی کرد و از آنجا به عضویت نونهالان ملوان درآمد و زیر نظر ستوده به فوتبال خود ادامه داد. بعد از آن به نوجوانان ملوان راه یافت و زیر نظر حسنی مقدم کار کرد و موفق شد در سال ۱۳۹۱ در تیم بزرگسالان زیر نظر آقای محمد احمدزاده به فوتبال بپردازد و پس از آن در سال ۱۳۹۳به آتلتیکو مادرید رفت. سپس سعید به روستوف رفت تا برای این تیم روسی بازی کند. عزت اللهی از معدود بازیکنانی است که در تمام رده های ملی بازی کرده و حالا جزئی کلیدی از تیم ملی بزرگسالان است. گپ با سعید، آن هم به بهانه تولد 20 سالگی اش خواندنی از آب در آمد.
_ اولین نفر چه کسی تولد 20 سالگی ات را تبریک گفت؟ ساعت که 12 شد، یعنی بامداد شنبه خیلی ها با من تماس گرفتند و تولدم را تبریک گفتند. خانواده ام اما اولین کسانی بودند که تولد 20 سالگی ام را تبریک گفتند. مثل همیشه آنها اولین بودند. البته پدرم در روستوف کنارم حضور داشت و برای جشن تولدم سنگ تمام گذاشت.
_ کسی هم به تو هدیه داد؟ هنوز ایران نیستم که هدیه بگیرم. باید ببینم وقتی به ایران برگشتم آیا هدیه ای به من می دهند یا نه.
_ بهترین هدیه ای که تاکنون در روز تولدت گرفته ای؟ دو سال قبل از خانواده ام یک گردنبند طلا هدیه گرفتم که به شکل عدد 6 بود. کنار عدد 6 هم نوشته شده بود سعید. آنها به خاطر علاقه ام به عدد 6 این گردنبند را برایم گرفتند که با قاطعیت می گویم بهترین هدیه تولدم بوده است.
_ کدام تولدت را هرگز فراموش نمی کنی؟ 16 سالگی.
_ چه اتفاقی افتاد؟ شب تولدم با تیم نوجوانان استرالیا بازی داشتیم. گل اول را من زدم و به جام جهانی صعود کردیم. آن شب را هرگز فراموش نمی کنم.
_ اهل هدیه و کادوهای آنچنانی هستی؟ به هیچ وجه. آدم کادو بازی نیستم و حتی یک تبریک خشک و خالی هم خوشحالم می کند. همین که خیلی ها به یادم هستند کلی برایم ارزش دارد.
_ اگر خودت می خواستی به سعید عزت اللهی هدیه تولد بدهی چه چیزی به او می دادی؟ ( کمی فکر می کند ) یک قابلمه لوبیاپلو.
_ چرا لوبیاپلو؟ چون واقعا این غذا را دوست دارم و از طرفی خیلی وقت است که نخورده ام.
_ در روستوف تولد هم گرفتی؟ پدرم زحمت تولد را کشید. او کیک خرید و چند بادکنک زرد و آبی تا اینگونه 20 سالگی ام را جشن بگیرم.
_ بادکنک های زرد و آبی چرا؟ به خاطر رنگ پیراهن روستوف که آبی و زرد است.
_ در روز تولدت چه آرزویی داری؟ با تیم ملی به جام جهانی صعود کنم و در این تورنمنت به میدان بروم. البته بازی در رئال مادرید نیز آرزوی باشگاهی ام است.