به گزارش "ورزش سه"، این حرفهای دکتر سوکراتس یا یک مربی-فیلسوف مشهور نیست. یک روز خبرنگار یک هفتهنامه تخصصی فوتبال در ایتالیا، به سیسیل رفت و روبروی مربیای نشست که یک تیم محلی را به سری C فوتبال ایتالیا رسانده است. مربی جوانی که در جنوب ایتالیا تبدیل به یک پدیده شده است. وقتی خبرنگار درباره فلسفه فوتبال این مربی پرسید، در پاسخ شنید: «همه بازیکنان به طور غریزی، سطح اشتیاقشان به بازی و میلشان به دویدن، در موقعیتی که تیم خودشان صاحب توپ است، بیش از زمانی است که حریف صاحب توپ است. پس یک معادله مهم این است که چگونه اشتیاق و میل به بازی پرفشار در بازیکنان را در فاز نداشتن توپ تقویت کنیم و این شوق را به همان حدی برسانیم که هنگام داشتن توپ، دارند.»
کودک و مردِ تنومند
این راز بزرگ فوتبال دیهگو سیمئونه در 4 سال اخیر، و راز بزرگ فوتبال مورینیو در دوره اول سرمربیگری چلسی و اینتر است؛ تیمهایی که اشتیاقشان به بازی زمانی که حریف صاحب توپ است، آنقدر بالاست که انگار خودشان دارند از بازی با توپ لذت میبرند. این یک موقعیت پایهیی در بازی است. اغلب ما در کودکی پیش از آنکه فوتبال بازی کردن را تجربه کرده باشیم، در موقعیت دیگری قرار گرفتهایم: اینکه یک کودک با جثه کوچک باشیم و مقابل ما مردی تنومند(در هر فرمی، در چشمِ کودک، تنومند به نظر میرسد) که توپ زیر پایش قرار دارد. در این بازی قرارداد میان دو نفر خیلی زود شکل میگیرد. کودک به ارتفاع و عرض بدنِ طرف مقابل نگاه میکند و به توپی که انگار از پای مرد جداشدنی نیست. کودک اما هدفاش را میداند؛ گرفتن توپ از مرد. کودک تلاشاش را آغاز میکند. او میکوشد توپ را هرطور شده از مرد بگیرد و در کنترل خودش دربیاورد و با اشتیاق به توپ ضربه بزند. در این موقعیت، یک کودک ممکن است خیلی زود خسته و ناامید شود و دیگر بازی نکند. کودک دیگری اما ممکن است با سماجت به بازی ادامه دهد، هرچند متوجه شانس کم خود مقابل حریف تنومندش شده است.
کلمه کلیدی در این موقعیت، «سماجت» است. شاید مرد با خنده بگوید «عجب بچهی سمجی...» در فوتبال حرفهیی، تیمی که میخواهد مقابل حریفاش دفاع-ضدحملهیی بازی کند و از قبل میداند که مالکیت چندانی نخواهد داشت؛ خودش را برای همین موقعیتِ پایهیی آماده میکند. کادرفنی چنین تیمی، باید سطح اشتیاق به بازی و سماجتِ تیماش را در حدی بالا نگه دارد که متناسب با غریزه بازیکن نیست؛ اما برای پیروز شدن، باید مردِ بزرگسال، این موقعیت را بپذیرد و انجاماش دهد.
ضدحمله بود؟ نه، ضدحمله نبود
چند سطر بالاتر نوشتم که «این راز بزرگ فوتبال دیهگو سیمئونه و مورینیو بود...» این جمله را فراموش کنید. رازِ بزرگ این نیست. رازِ بزرگ این است که چگونه میتوان این هدف را اجرا کرد؛ رازی که در هیچ یادداشتی نمیتوان آن را رمزگشایی کرد. حتا برای اینکه بفهمیم مربی جوان ایتالیایی(که اسماش را فراموش کردهام و هرچه گوگل کردم و توی مجلههای ارشیویام گشتم هم اصل مصاحبه را پیدا نکردم) چگونه ایدهاش را اجرا میکند، باید توی اردو، کنار او و تیماش باشیم. 10 روز از بازی چلسی-یونایتد گذشته است؛ بازیای که یونایتد در آن چهار بر صفر شکست خورد. واکنش به این جور بازیها، معمولا تند/شدید و سریع است. اما به این بازیها پس از چندین روز هم میتوان واکنش نشان داد. گلهای سوم و چهارم چلسی را دیدهاید؟ مورینیو گفته چلسی این دو گل را روی ضدحمله زد.
خبرنگاران در کنفرانس مطبوعاتی این ادعای مورینیو را به چالش نکشیدند. در ضدحمله، شما در زمانی که دفاع حریف سازماندهی نشده، به گل میرسید. چلسی روی گلهای ازارد و کانته، با ضدحمله کارش را آغاز کرد اما بعد در زمین حریف برای چندین ثانیه حفظ توپ کرد، نیروهای یونایتد آمدند مقابل توپ، در دفاع مستقر شدند، اما اشتیاقشان به دفاع کردن و شدت بازیشان روی توپِ حریف و بازیکن صاحب توپ و جاگیری چندین بازیکن، انقدر بد بود که به سادگی چلسی به گل رسید. پس گلهای سوم و چهارم چلسی روی ضدحمله زده نشد. در این بازی، اشتیاق یونایتد به طور کلی پایین بود. چه با توپ، چه بدون توپ.
حال بچهها خوبِ خوب است
دو روز پس از این بازی بود که مصاحبهیی از پیش انجام شده از مورینیو منتشر شد؛ مصاحبهیی که در آن سرمربی یونایتد گفته بود: «زندگی در منچستر برایم فاجعهبار شده؛ فکر نمیکردم اینجوری شود. پسر و دختر من حالا بزرگسال هستند و در لندن زندگی خوبی دارند. بچهها توی لندن احساس خوبی دارند و حاضر نیستند برای زندگی به منچستر بیایند. من اینجا در هتل زندگی میکنم و از ترس خبرنگارانِ کمینکرده مقابل هتل، حتا نمیتوانم با آرامش به رستوران بروم. هنوز خانهیی نگرفتهام. این یک موقعیت تازه برای من و خانوادهام است. پیش از این، همسر و فرزندانام همه جا با من بودند.» مطبوعات انگلیس پس از انتشار این مصاحبه تصویری، سریع رفتند سراغ یک روانشناس برجسته، کری کوپر. اقای کوپر ایا این مشکلات مربوط به لایف استایل مورینیو میتواند روی نمایش یونایتد موثر باشد؟ کوپر: «بله. مربیان مطرح یا صاحبان مشاغل بزرگ معمولا ایزوله میشوند. معمولا مسئله برای مربیان لیگ برتر، دشوارتر از بیزنس-منها میشود. چون این مربیان، دیگر زندگی خصوصی ندارند. وقتی به رستوران میروند، همه بهشان نگاه میکنند. همه فکر میکنند که این آدمها دنبال جلب توجه هستنند، اما خب اینها هم آدمیزاد هستند و برای خانواده و خودشان هم زمان نیاز دارند. از هواداران تیمی که مورینیو یا هر مربی دیگری هدایتاش میکند فاکتور بگیریم، آدمهای دیگر چندان احساس همدلی و نزدیکی با آن مربی نمیکنند. چون مردم به این فکر میکنند که این مربی پول نجومی درمیآورد.
مورینیو نیاز دارد خانوادهاش را بیشتر ببیند و زمان بیشتری را با آنان بگذراند تا در محل کارش هم بازدهی بیشتری داشته باشد.» مورینیو باخت 5 بر صفر هم در کارنامهاش دارد، ان هم در ال-کلاسیکو، اما نه به دلیل بیاشتیاقی. باخت سنگین یونایتد به چلسی اما از سرِ بیاشتیاقی بود؛ موقعیتی که تیمهای مورینیو در فصل اول، به ندرت دچارش میشوند. سه روز پس از آن بازی، یونایتد در فاز داشتن توپ و در فاز نداشتن توپ، مشتاقانه فوتبال بازی کرد و منسیتی را در جام اتحادیه شکست داد. روز شنبه هم بهترین و مشتاقانهترین فوتبال یونایتدِ مورینیو را مقابل برنلی دیدیم؛ بازیای که یونایتد در آن دو امتیاز را از دست داد اما بیشترین ضربه به چارچوب در 12 سال اخیر را زد. پیروز نشدن در این بازی، یک شگفتی محض بود. یونایتد 8 امتیاز از صدر جدول فاصله گرفته اما در حال پیشرفت است. منسیتی و اشتیاق: متوسط دوندگی سرخیو آگرو در فصل پیش 7.8 کیلومتر در هر بازی بود. اگرو در بازی این هفته سیتی مقابل وستبروم 10.2 کیلومتر دوید. راز بزرگ، اشتیاق داشتن نیست. راز بزرگ این است که «چگونه اشتیاق را در بازیکنان و تیم بالا ببریم.» هفته اینده روی فوتبالِ «دو-پاره»ی چلسی تمرکز خواهیم کرد.
فرزاد حبیباللهی/انالیزور تیم پرسپولیس و روزنامهنگار ازاد