وبسایت رسمی برنامه نود - گفت و گوی خداداد عزیزی در برنامه نود بازتابهای بسیاری داشت.
به گزارش سایت نود، خداداد عزیزی به خاطر سالروز هشتم آذر با عادل فردوسیپور گفت و گو كرد. گفت و گویی که بیش از 70 دقیقه طول کشید.
متن کامل گفت و گوی خداداد عزیزی و عادل فردوسی پور را می توانید در ادامه بخوانید. همچنین در پایان متن مصاحبه، با کلیک کردن روی لینک ویدیوهای شش بخش گفت و گوی عزیزی با برنامه نود می توانید ویدیوی این مصاحبه ها را هم ببینید:
عادل فردوسی پور: خب خداداد الان هشتم آذر هستیم و نزدیک بیست سال از هشت آذر معروف می گذرد؛ تو هنوز هشت آذر برایت یک روز خاص هست یا نه؟ یا اینکه این روز دیگر برای تو عادی شده؟
خداداد عزیزی: برای من واقعاً روز خاصی است. چون فوتبال ایران و همه آنهایی که فوتبالی هستند و آنهایی که فوتبالی نیستند، 8 آذر را فراموش نمی کنند. من الان هم که بعد از بیست سال مردم را در خیابان می بینم، هنوز مردم از آن روز خاطره دارند و این مسئله به خودی خود امید را برای من زنده می کند. اتفاقات عجیبی که آن روز افتاد، فوتبال عجیبی که انجام شد! زمانی که از آلمان برای انجام این بازی می آمدم، همه همبازی های من توقع چهار پنج تا گل را داشتند که استرالیا به ما بزند، زیرا آنها تیم شناخته شده ای بودند و عده ای در آلمان و انگلیس و .... بازی می کردند ولی 8 آذر که می رسد، همه دوستان نزدیکم برای من پیام تبریک می فرستند. دلیلش هم این است که خیلی ها فوتبال مرا با آن روز می شناسند.
عادل فردوسی پور: ما بعد از آن دوره، دو دوره دیگر هم به جام جهانی رفتیم هم جام جهانی 2006 و هم جام جهانی 2014. اما هیچ کس یادش نیست که کدام بازی باعث شد به جام جهانی 2006 یا 2014 برویم، یا اینکه اصلاً تاریخ صعود به دو دوره بعدی خیلی در خاطر مردم نمانده؛ چرا فکر می کنی که آن بازی در ذهن همه مردم ثبت شده است؟
خداداد عزیزی: یک مسئله این است که ما بعد از بیست سال به جام جهانی رفتیم. اما بحث دیگر اینکه ما در دور رفت مقدماتی نتایج خیلی خوبی گرفتیم و می توانیم با نتایج همین دوره مقایسه کنیم که در این دوره هم در مرحله رفت خیلی خوب نتیجه گرفته ایم؛ اما در دور برگشت از چهار بازی دو باخت و یک مساوی و فقط یک برد به دست آوردیم. به ویژه بازی با قطر که آن اتفاقات افتاد کار ما بسیار سخت تر شد. و دیگر اینکه بازی های ما بعد از جام ملت های 1996 بود و سطح توقع مردم خیلی بالا رفته بود. بعد از این مرحله به ژاپن رسیدیم و این بازی را هم با گل طلایی باختیم. بازی با استرالیا در تهران هم با وجودی که بچه ها خوب بازی کردند، اما به نتیجه مساوی یک بر یک دست پیدا کردیم. و یکسری اتفاقات دیگری هم رخ داد که استرالیایی ها افکار عمومی مردم را تحریک کردند و با گفته های خودشان مردم را روی این بازی حساس کردند، و حساسیت عجیبی روی این بازی ایجاد شد. وقتی به استرالیا هم رفتیم در آنجا هم همین کارها را انجام دادند و رفتارهای خاصی داشتند که مردم نسبت به این بازی خیلی تحریک شدند. به نظر من در دوره های بعدی که تیم ملی ایران در بازی با بحرین و بازی مقابل کره جنوبی به جام جهانی راه یافت، حساسیت بازی با استرالیا را نداشت. و شاید هم تیمی که در دوره بعدی روبروی ما بازی کرد، تیم ملی استرالیا نبود چون از استرالیا یک غول بزرگی برای ما ساخته بودند. و نظر شخصی من این است که مردم در آن زمان فوتبالی تر از الان بودند. الان مردم همه چیز را از دنیای مجازی دنبال می کنند، اما در آن سالها مردم فقط منتظر تلویزیون بودند که بازی را پخش کند و به تماشای بازی بنشینند.
عادل فردوسی پور: فکر می کنی اگر آن ضربه را گل نمی کردی، الان در چه وضعیتی بودی؟ زندگی ات به همین شکل بود؟ و اتفاقات فوتبالی تو را به اینجا می رساند یا نه؟
خداداد عزیزی: من و علی دایی و کریم باقری قبل از بازی با استرالیا به آلمان رفتیم. خودم از آلمان برای این بازی آمدم و سابقه بازی در بوندسلیگا را داشتم. شاید شرایط فوتبالی من تغییر خاصی نمی کرد. به نظر من اینقدر نسبت به بازی با استرالیا جوسازی شده بود که مثلاً می بازیم، اگر آن توپ گل نمی شد باز هم اتفاق خاصی نمی افتاد و مردم شاید با نتیجه شکست 2 بر یک هم راضی بودند. همین الان هم که شرایط بازی را به یاد می آورم یا فیلم بازی را می بینم، می پرسم که آیا واقعاً سرعت این بازی اینقدر بالا بود یا تلویزیون بازی را به این صورت نشان می دهد؟ یکی از دلایلی که مردم بیش از حد شاد شدند و شادی کردند این بود که هیچ کس چنین توقعی از ما نداشت که در زمین حریف به تساوی 2 بر 2 برسیم. اما اگر توپ گل نمی شد و بعد فیلم بازی را می دیدم، ناراحت می شدم چون من در آن لحظه ابراهیم تهامی را کنار خودم ندیدم. اگر الان در آن شرایط قرار بگیرم به ابراهیم تهامی پاس می دهم. ابراهیم تهامی هم یک بار در برنامه شما گفته بود که خداداد در آن صحنه به من پاس نداد. اما اگر دوباره چنین صحنه ای تکرار بشود، حتماً به ابراهیم تهامی پاس می دهم.
عادل فردوسی پور: به نظر من اگر دوباره هم تکرار بشود، پاس نمی دهی، به این دلیل که به خاطر این پاس این همه محبوب شدی؛ این درست که تو چهره کاریزماتیکی هستی، اما باید گفت که بخش عمده ای از محبوبیت تو به خاطر گل به استرالیا بود....
خداداد عزیزی: بله قطعاً
عادل فردوسی پور: خب به همین خاطر می گویم که پاس نمی دادی در آن صحنه....
خداداد: یعنی به خاطر محبوبیتم پاس ندهم؟ من خودم زمانی که فوتبال بازی می کردم اگر می دیدم که شرایط بازیکن کناری من بهتر است، فوراً به او پاس می دادم. یعنی فوروارد خودخواهی نبودم. البته شاید کنار مهاجمانی بازی کردم که خودخواه تر از من بودند، اما من واقعاً مهاجم خودخواهی نبودم. اما باز هم می گویم همه محبوبیت یا بخش عمده آن به خاطر همین گلی است که به استرالیا زدم؛ شاید خیلی ها یادشان نباشد که من بهترین بازیکن سال آسیا شدم، در تیم های اروپایی و آمریکا بازی کردم، اما گل به استرالیا را خوب به یاد دارند. اما باز هم تأکید می کنم که اگر دوباره در آن صحنه باشم به ابراهیم تهامی پاس می دهم چون ابراهیم را دوست دارم و او هم آدم صادقی است. وقتی یک شخصی در برنامه زنده می آید و می گوید 14 نفر را دریبل می زدم، معلوم است که آدم بسیار ساده ای هست چون الان لیونل مسی و مارادونا هم نمی تونن 14 نفر را دریبل کنم. چه برسد به ...(می خندد) حالا یک خاطره از همین گل بگم. زمانی که در تیم پاس بازی می کردم یک روز بر سر مسئله ای با رسول خطیبی که آن زمان حدوداً بیست ساله بود، بحث کردیم و رسول هم به من گفت برو بابا یک گل به استرالیا زدی ما را بیچاره کردی!
عادل فردوسی پور: گل استرالیا را با چه چیزی حاضری عوض کنی؟
خداداد عزیزی: واقعاً با هیچی عوض نمی کنم. اگر بحث مالی باشد در این فوتبال به خیلی چیزها رسیدم حتی قبل از گل به استرالیا؛ گل به استرالیا برای من شهرت آورد که شکی در این مسئله ندارم ولی آن گل برای مردم شادی آورد و چیزی که باعث شادی مردم بشود خیلی ارزش دارد و از هر چیزی بهتر است. آن گل را با هیچی حتی عنوان بهترین بازیکن و ... عوض نمی کنم.
عادل فردوسی پور: یک بار ظاهراً یکی از بازیکنان یا یک نفر به شما می گوید که هنوز داری نان آن گل را میخوری و شما هم جواب دادی که اگر من دارم نان آن گل را می خورم شما دارید چلو کبابش را می خورید...
خداداد عزیزی: ببینید اون گل در کنار تلاش بچه ها باعث شد تیم ملی به جام جهانی بره. و اون موقع هم سطح اطلاعات مردم مثل الان نبود. فدراسیون ما بابت صعود به جام جهانی و سه بازی حدود سه میلیون فرانک سوئیس پول گرفتیم. دلیل اینکه با مسئولان فدراسیون یعنی آقای صفایی فراهانی و گروه ایشون اختلاف داشتیم این بود که در فرانسه با آنها بحث کردم و آنها گفتم که همه تیم هایی که به جام جهانی راه پیدا می کنند، مسئولین فدراسیون آنها به همراه یکی دو نفر از بازیکنان بزرگتر تیم با اسپانسر جلسه ای میذارن و درصدی از پول قرارداد رو به بازیکنان تیم میدن چون این بازیکنان در زمین بازی می کنند. و همه مسئولان فدراسیون هم این مسئله را می دانند هم آقای کفاشیان، آقای تاج و هم آقای صفایی فراهانی. البته اون جمله ای که آن بنده خدا به من گفت به شوخی بود و من هم به شوخی در جوابش گفتم که اگر من نان گل استرالیا را می خورم شما چلو کبابش رو می خورید و واقعاً هم می خوردند و به قول معروف سفره ای پهن بود و .....
عادل فردوسی پور: حالا به غیر از گلی که به استرالیا زدی، ماندگارترین صحنه ای که در فوتبال خلق کردی چه صحنه ای بوده؟
خداداد عزیزی: یک سری بازی هایی را در ابومسلم انجام دادم که متأسفانه فیلم این بازیها نیست، اما همبازی های آن زمان یعنی سال 68 یا 69 می توانند برای شما شهادت بدهند که من 4 یا 5 نفر را دریبل کردم در مسابقات باشگاه های استان؛ یا یک بازی در تبریز با تیم تراکتور سازی داشتیم که در زمین برفی تبریز هم چند نفر رو با هم دریبل کردم اما هیچ وقت به 14 نفر نرسیدم و نتوانستم مثل ابراهیم تهامی باشم.
عادل فردوسی پور: در فوتبال به حقت رسیدی؟
خداداد عزیزی: من راضی ام. هیچ وقت آدم زیاده خواهی نبودم. البته گاهی اتفاقاتی می افتد که مثلاً برخی مواقع شانس نداشتم، گاهی اوقات خودم تصمیم بدی گرفتم. به عنوان مثال همان سالی که از جام جهانی برگشتیم، اتلتیکو مادرید و تاتنهام مرا می خواستند اما باشگاه کلن اجازه رفتن به این تیمها را نداد. برند شوستر در جام جهانی مفسر بازی ایران و آلمان بود و از اتفاق همان سال مربی کلن شد و دیگر اجازه نداد از این تیم جدا شوم. شاید اگر به اتلتیکو مادرید یا تاتنهام می رفتم، شرایط برایم فرق می کرد چون فکر می کنم سبک فوتبال من به این دو تیم بیشتر می خورد تا فوتبال آلمان که همه اش سخت و درگیرانه بازی می کنند و البته باید بگویم گاهی اوقات هم خودم تصمیمات اشتباهی گرفتم مثلاً سالی که به ایران برگشتم یک پیشنهاد بسیار خوب از عربستان داشتم که می توانستم به این کشور بروم اما تیم پاس را انتخاب کردم و به ایران آمدم.
عادل فردوسی پور: شما یک فرد رک بودی و این ممکن است در خیلی جاها به مذاق بعضی ها خوش بیاید و بگویند که حرف دل ما را زدی، اما بعضی جاها هم همین رک بودن شما مصداق این ضرب المثل میشه که زبان سرخ سر سبز می دهد دهد بر باد...
خداداد عزیزی: ببینید آقای فردوسی پور شما فرد فوتبالی هستید و می دانید که من برای مسائل فوتبالی حرف زدم نه غیر فوتبال. اینکه به رئیس فدراسیون بگویم درصد زحمت کشیدن بچه ها و حق آنها را بده، حرف بی ربطی هست؟ من هیچ وقت یادم نمی رود که به آقای صفایی فراهانی گفتم علی لطیفی که بازیکن جام جهانی رفته ماست الان در محله خزانه تهران اجاره نشین است. چرا بازیکنی که جام جهانی رفته نباید خانه داشته باشد؟ این پولی که شما 3 میلیون فرانک سوئیس از فیفا می گیرید اگه حتی 20 درصد از آن را هم بین بچه ها تقسیم کنید، علی لطیفی می تواند خانه بخرد. اما این حرف به مذاق آقایان خوش نیامد و دقیقاً بعد از جام جهانی فقط یک بازی دوستانه به کویت رفتیم که مربی تیم هم مرحوم منصور پورحیدری بود. بعد 19 ماه مرا به تیم ملی دعوت نکردند به این بهانه که خداداد در اردوی تیم ملی بی انضباطی کرده و با دمپایی به لابی هتل آمده؛ خیلی از بازیکنان با شورت مامان دوز در لابی بودند بی انضباطی نبود اما من با دمپایی که آمدم بی انضباطی به حساب می آمد. قبول دارم که تند صحبت می کنم و از این بابت ناراحت نیستم اما اگر کمی سیاستمدار بودم شرایط من الان خیلی فرق می کرد. آقای همایون شاهرخی به یکی از دوستان من گفته بود که به خداداد بگو یک کم سیاست داشته باشد.
عادل فردوسی پور: نکته ای که می خواهم بگویم این است که تو با این کیفیت بازی که مرد سال فوتبال آسیا شدی، در اف ث کلن آلمان بازی کردی، فقط 47 بازی و 11 گل ملی داری. تقریباً با همه مربیانت مشکل داشتی؛ و این مسئله تو را از چیزی که استحقاقش را داشتی، دور کرد. در پاس با مجید جلالی، همایون شاهرخی، مصطفی دنیزلی و ... در تیم ملی هم با همه مربیان در مقاطعی مشکل داشتی. قبول داری که این مسئله بیشتر به ضرر تو شده و اگر کمی رعایت می کردی بیشتر در چشم بودی؟
خداداد عزیزی: هر آدمی یک سری خصوصیاتی دارد. اما من هیچ وقت با مربیانم دعوا نداشتم یا برای بازی کردن یا بازی نکردن با آنها مشکل نداشتم ولی حتماً یکسری اتفاقاتی افتاده که با آنها به مشکل خوردم و نتوانستم آنها را بپذیرم و هضم کنم به همین خاطر بین ما اختلافاتی پیش می آمد. مثلاً زمانی که بلاژوویچ به ایران آمد و در یک دیدار دوستانه که داستان پیراهن شماره 11 من پیش آمد و به خودم گفتم یعنی او تازه به ایران آمده، شماره پیراهن همه را می داند اما شماره من را نه؟ و بعد از بازی تصمیم عجولانه ای گرفتم و آقای چلنگر هم شاهد هست که رفتم پیش بلاژویچ و گفتم من نمی توانم با شما کار کنم. حتی به من گفت کجا می خواهی بری؟ من تازه پلی میکر تیم خودم را پیدا کرده ام. شاید اگر آن تصمیم عجولانه را نمی گرفتم و در تیم می ماندم، بازی های بیشتری در تیم ملی حضور داشتم چون شانس بازی داشتم و می توانستم به تیم ملی کمک کنم اما این تصمیم را گرفتم. در هر صورت حرف شما را قبول دارم و منطقی هم هست حرف شما. من زمان آقای پروین در سال 1370 به تیم ملی دعوت شدم و دو بازی دوستانه مقابل کامرون و اسپارتاک مسکو بازی کردم.
عادل فردوسی پور: بازی کامرون مساوی شد من هم در استادیوم بودم...
خداداد عزیزی: حدود دقیقه 70 رفتم داخل زمین؛ و آن تیم یعنی کامرون هم خیلی قوی بود. البته قبل از آن هم در تیم ملی امید هفت - هشت بازی انجام دادم. دقیقاً سال 1370 به تیم ملی دعوت شدم. از 1370 تا 1382 می شود 12 سال در تیم ملی بودم که قبول دارم که در 12 سال 47 بازی ملی هیچی نیست. یعنی من زودتر از علی دایی به تیم ملی دعوت شدم. علی دایی دو سال بعد از من به تیم ملی آمد که فکر کنم برای بازی های آسیایی بود. علی دایی دو سال هم بعد از من فوتبال بازی کرد. علی دایی 150 بازی ملی کرد اما من نه. البته آدمها شخصیت هایی دارند که یک سری تصمیماتی می گیرند که شاید به نفع آنها نباشد. البته حرف شما را هم می پذیرم که اگر شاید رفتار خودم را بیشتر کنترل می کردم شرایط برای من بهتر بود ولی برای من مهم نیست.
عادل فردوسی پور: در عرصه مربیگری چطور؟ همه انتظار دارند که خداداد که اینقدر باهوش بوده و هوش تو را به عنوان یک مصداق بزرگ بازی تو یاد می کردند؛ به نظرم در عرصه مربیگری هم در اوایل هنوز این روحیه را داشتی. مثلاً آن بازیکن که فکر کنم اسمش عسگری بود، از زمین کشیدی بیرون تا یک سری شلوغ کاری های کنار زمین و کنفرانس های خبری و از این دست اتفاقات. اما به نظرم الان یه کمی آرامتر شدی و داری به مرز پختگی می رسی. قبول داری که آرامتر شدی الان؟
خداداد عزیزی: در بحث مربیگری قبول دارم اما زمان بازی کردن را اگر بگویی هنوز هم قبول نمی کنم چون در زمان بازی شما در زمین فقط جور خودت را می کشی اما مربی فقط جور خودش را نمی کشد بلکه جور یک تیم را می کشد. و خودم هم فکر می کنم هر چه بیشتر می گذرد و سنم بالاتر می رود بعضی مسائل را می توانم تحمل کنم و البته متوجه می شوم که مثلاً در کجا اشتباه کردم. من انتخاب های اشتباهی داشتم. در سن 35 سالگی مربیگری را با ابومسلم شروع کردم که اولین بازی ما هم برابر پرسپولیس در ورزشگاه آزادی بود. الان هر چه سنم بیشتر می شود تجربه بیشتری هم به دست می آورم. مربیگری مثل فوتبال بازی کردن نیست که شما هر چه تجربه هم داشته باشی، در سن 35 سالگی باید کنار بکشی اما در مربیگری چنین مسئله ای دیده نمی شود. من انتخاب های اشتباهی در عرصه مربیگری داشتم. مثلاً با ابومسلمی شروع کردم که هیچی پول نداشت.
عادل فردوسی پور: همه تیم های بی پول نصیب تو می شد.
خداداد عزیزی: خب در مشهد اصلاً پول نیست همین الان هم نیست. الان که با سیاه جامگان کار می کنم، باز هم پول نیست اما فرقش این است که الان دیگر با آن دید نگاه نمی کنم. الان بیشتر فکرم را روی بازیکنان و جمع و جور کردن آنها می گذارم اما آن زمان همه کاره خودم بودم؛ تدارکات بودم دنبال بلیت هواپیما بودم، دنبال هتل بودم و همه کارهای تیم را خودم انجام می دادم اما الان دیگه نه و سعی کردم دیگر به تیمی نروم که پول نداشته باشد. امسال هم چند پیشنهاد مربیگری داشتم که تماس گرفتند و گفتم پول دارید که بیایم؟ و چون پول نداشتند نرفتم. الان دیگر فوتبال فقط پول است و بازیکن اگر پول نداشته باشد برای تیم بازی نمی کند. در مورد مربیگری این مسئله ای که شما به آن اشاره کردی قبول دارم و سعی می کنم هر چه بیشتر آرامش خودم را حفظ کنم و هر چه بیشتر می گذرد شرایط من بهتر می شود. اما در مورد سر و صداهای کنار زمین که شما گفتید، قبلاً به آقای کامرانی فر هم گفتم اینکه در کنار زمین اعتراض می کنم به خاطر ضایع کردن داور یا ایجاد جو در ورزشگاه نیست. ببینید مورینیو اعتراض می کند، فرگوسن هم اعتراض می کند. شما که این همه فوتبال گزارش می کنید یک مربی در دنیا به من نشان بدهید که به داور اعتراض نکند. مگر می شود وقتی مربی حس می کند حقی از تیمش ضایع شده، در کنار زمین اعتراض نکند؟ مسئله این است که آنها مربی خارجی هستند و دیده نمی شوند اما ما ایرانی هستیم و دیده می شویم. به عنوان مثال، آقای کی روش در بازی با قطر اعتراض کرد و بطری آب را به زمین کوبید، همه گفتند به به چقدر خوب اعتراض می کند! اما اگر ما اعتراض کنیم دیگر کارمان تمام است. به طور کلی در مورد مربیگری حرف شما را قبول دارم و هرچه جلو می روم آرامتر می شوم و با دید دیگری به مسائل نگاه می کنم و فعلاً هم دارم با همین منوال پیش بروم تا ببینم چه می شود.
عادل فردوسی پور: الان که خودت مربی شدی، اگر یکی از بازیکنان تیمت همان کارهای خودت را انجام بدهند، مثلاً بازیکن را تعویض کنی مثل همان اتفاقی که در بازی ایران و آمریکا افتاد و جلال طالبی در دقیقه 82 تو را تعویض کرد و تیم هم 2 بر یک از آمریکا جلو بود. خب چه لزومی داشت که آن مسائل پیش بیاید....
خداداد عزیزی: اینها اتفاق است و قبل از این هم بحث کردیم که خیلی از اتفاقات پیش می آیند که اتفاق غلطی هستند و به همین دلیل هم من از کوره در رفتم. جریان تعویض به این صورت بود که آقا نادر محمدخانی به من گفت انگشت پایم بی حس شده، تو به آقا جلال بگو من را تعویض کند. آن موقع هم می خواستند کرنر بزنند که رو به نیمکت با اشاره دست به نیمکت گفتم که آقا نادر می گوید مرا تعویض کن و قشنگ با دست نشان دادم. بعد از چند دقیقه دفاع آمریکا روی پای من تکل رفت و افتادم و مرا با برانکارد از زمین بیرون بردند و داشتند من را از زمین بیرون می بردند که دیدم علی منصوریان دارد به جای من به زمین می رود. وقتی آمدم بیرون به آقا جلال گفتم چرا من را تعویض کردی؟ و ایشان هم گفت مگر خودت نگفتی؟ و به ایشان گفتم آقا نادر را گفتم که بعد از آن یکسری اتفاقات ناخوشایند پیش آمد. همان شب رفتم عذرخواهی کردم، چون این خصوصیت را دارم که هم زود عصبانی می شوم و هم زود آرام می گیرم. اما آقایان این مسئله را فراموش نکردند. الان که خودم مربی هستم، این اتفاقات را نمی پذیرم. ولی در اینجا دو حالت وجود دارد یا مربی با بازیکن خود برخورد می کند یا برخورد انضباطی نمی کند. من از آدم هایی هستم که با بازیکن برخورد می کنم. مثلاً یک خداداد عزیزی در تیمم داشته باشم و از این کارها انجام بدهد، من با او برخورد می کنم.
عادل فردوسی پور: حتی اگر به لحاظ فنی خوب باشد؟
خداداد عزیزی: من برخورد می کنم. شاید شخص دیگری باشد، این برخورد را انجام ندهد. مربیان تیم ملی هم تصمیم گرفتند که با من برخورد نکنند. و این مسئله تقصیر من نیست که با من برخوردی نکردند. ولی حرف هایی که شما می زنید، الان دقیقاً درک می کنم اینکه بازیکن زود بخوابند، چه کار بکند و چه کار نکند. اگر در آن زمان پیش مربی تیم می رفتیم و می گفتیم که فلان بازیکن دیر می خوابد یا شب اردو را ترک می کند، مربی در جواب می گفت من پاسبان آن بازیکن نیستم. اما ما باید اندوخته خود را به جوانان منتقل کنیم. من خودم ساعت 11 شب می خوابیدم. شاید اگر همین اتفاقاتی که الان راجع به آنها بحث می کنیم، فرد صبورتری بودم و تفکر بیشتری در این مورد می کردم، شاید شرایط فوتبالی من فرق می کرد، می توانستم بازی های ملی بیشتری داشته باشم و خیلی به نفع من می شد. اما من به بازیکنانم می گویم آقا استراحت کنید شب زود بخوابید....
عادل فردوسی پور: قلیان نکشید، سمت دود نروید....
خداداد عزیزی: بله قلیان نکشید، سمت دود نروید. دود به درد شما نمی خورد البته اگر حرف ما را گوش کنند. من به بازیکنانم مهدی هاشمی نسب رو مثال می زنم که دوران بازی همیشه ساعت 10 شب می خوابید و نیازی هم نبود کسی به او بگوید و موبایلش را هم کسی نمی گرفت؛ اصلاً ما خودمان به همین شکل زندگی می کردیم. ما وظیفه داریم که به بازیکنان خودمان این مسائل را بگوییم؛ حال اگر کسی گوش کند استفاده می برد. اما آن زمان هیچ کس این حرفها را به ما نمی گفت. من وقتی چشم یک بازیکن مثلاً هافبک نفوذی یا مهاجم را می گیرد، یکسری نکاتی را می گویم که مخصوص خود من بوده.
عادل فردوسی پور: در مورد سال 1998 خیلی صحبت کردیم؛ حالا کمی فضا را عوض کنیم. بامزه ترین بازیکنی که در آن تیم بود؟
خداداد عزیزی: نسل ما همه بامزه بودند. مثلاً مهرداد میناوند خیلی بامزه است اما آن موقع هیچ کس مثل استاد اسدی نبود. هر وقت هم که با بچه ها حرف پیش می آید همه از استاد می گویند. آدم بامزه ای و فوتبالیست قوی بود و همه ایشان رو دوست داشتند و همیشه دور و بر او بودند.
عادل فردوسی پور: سال 98 شانسی که آوردی این بود که کادر فنی تغییر کرد. و بعد از این تغییر و تحولات تو به ملبورن رفتی و آن اتفاقات افتاد. به نظرم اگر آقای مایلی کهن توی تیم ملی ادامه می دادند، تو دیگه به تیم ملی دعوت نمی شدی به خاطر آن مصاحبه معروف!
خداداد عزیزی: من تنها مرتبه ای که یادم می آید در زمان آقای مایلی کهن مصاحبه کردم، مصاحبه در مورد آقای هاشمی طبا به عنوان رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بود. ایشون یک مصاحبه انجام داده بودند و من هم فقط پاسخ ایشان را دادم.
عادل فردوسی پور: در مورد ماجرای پاسها؟ یک ویدیویی هم هست، کی فیلمبرداری کرده این ویدیو را؟
خداداد عزیزی: الان توضیح می دهم. بحث من با اقای هاشمی طبا از آنجایی شروع شد که من در بازی ایران و قطر در دور رفت زانویم آسیب دید و از آقای مایلی کهن اجازه گرفتم که به آلمان بروم و پایم را مداوا کنم چون آن موقع در کلن بودم و در ایران هم دکتر نداشتیم. یک آجر به پای ما می بستند به جای وزنه. به آلمان رفتم و در آن هفته ما استراحت داشتیم و هفته بعد با چین بازی داشتیم. پس از مداوای پایم از آلمان به آقای مصطفوی در ایران زنگ زدم چون تیم کلن وسط هفته بازی داشت و می خواستم از ایشان اجازه بگیرم که سه شنبه برای کلن بازی کنم و چهارشنبه هر جور شده خودم را به ایران می رسانم. این خبر به آقای مایلی کهن رسید و ایشان هم اول گفت اگر نیایی و آنجا بازی کنی، تو را این هفته بازی نمی دهم و بعد هم گفت اخراجت می کنم که خلاصه من آمدم و بازی نکردم برای کلن. اما آقای مایلی کهن در بازی با چین به من بازی نداد و آقای مدیر روستا به جای من بازی کرد. هفته بعد به عربستان رفتیم و دقایق آخر قرار بود به زمین بروم که یکی از بازیکنان ما اخراج شد و آن بازی را هم با یک گل شکست خوردیم. بعد از این بازی که به ایران آمدیم، در ورزشگاه آزادی تمرین می کردیم که تماشاگرانی برای تماشای تمرین آمده بودند، علیه مایلی کهن شعار دادند که چرا به من بازی نداده است. این مسئله نظر تماشاگران بود و به من هم ربطی نداشت، چون فامیل و بستگان من که نبودند. بعد از آن آقای هاشمی طبا مصاحبه ای کردند در انتخاب خداداد عزیزی برای انتخاب بهترین بازیکن آسیا اشتباه کردند و ما بهتر از خداداد هم داریم. در اینجا من پاسخ ایشان را دادم و گفتم شما که مدرک شیمی دارید نباید در مورد فوتبال اظهار نظر کنید. رئیس سازمان تربیت بدنی هستید که باشید درباره فوتبال که نباید اظهار نظر کنید. هر کشوری از این خوشحال می شود که یک بازیکنش به عنوان بهترین بازیکن سال آسیا انتخاب بشود، حالا که ما انتخاب شدیم شما ناراحت شده ای؟ به همین خاطر کلاً رابطه خوبی با آقای هاشمی طبا نداشتم. در جام جهانی که بودیم بعد از برد مقابل آمریکا، آقایان تشریف آوردند فرانسه که در برد ایران شریک باشند. بالاخره تیم ملی برنده شده بود و همه موقع برد هستند؛ چون بازی یوگسلاوی را که باختیم هیچ کس نیامد اما تا بازی با آمریکا را بردیم همه فردای بازی ریختند آنجا. شب بازی با آلمان، موقع شام با آقای صفایی فراهانی و بقیه نشسته بودیم و وقتی شام را خوردیم با علی دایی رفتیم پائین و این ویدیویی که شما گفتید همانجا بود که یک نفر از ما می گرفت. وقتی پایین رفتیم آقای ابراهیمی تدارکات تیم آمد و گفت بیایید بالا آقای هاشمی طبا می خواهند صحبت کنند. من گفتم نمی آیم. آخر شب بازی آقای هاشمی طبا با ما چه کاری دارند؟ علی دایی هم گفت من هم نمی روم. اما بعد افشین پیروانی و آقای صفایی و چند نفری آمدند که به ما گفتند بیایید که بالاخره رفتیم. آقای هاشمی طبا یک ماژیک برداشتند و رفتند پای تخته و شروع کرد به گفتن اینکه پنج نوع پاس داریم پاس از روی محبت و پاس از روی ترس و پاس از روی رفع مسئولیت و ... توضیح هم می داد که پاس از روی رفع مسئولیت که برای شانه خالی کردن از مسئولیت هست و پاس از روی ترس که مثلاً یک بازیکن از علی دایی می ترسد و به او پاس می دهد و پاس از روی محبت هم پاسی که وقتی به یک نفر علاقه داری به او پاس می دهی و .... خلاصه آن شب یک عالمه پاس جدید اختراع کردیم و رفتیم. این ویدیو که نشان دادید مال همون شب بازی با آلمان و بعد از این جلسه است.
عادل فردوسی پور: رابطه تو با علی دایی فراز و نشیب زیاد داشت و درگیری هایی با هم داشتید مثل آن درگیری بر سر نوار کاست آذری بود که در آمریکا اتفاق افتاد و تو کاست را شکستی و گفتی کی آهنگ آذری گوش میده و .... اما بعد از آن رابطه شما همواره توأم با احترام متقابل بوده ...
خداداد عزیزی: ببینید در دوران بازی شما در یک خانواده هستی و طبیعی است که در یک خانواده درگیری پیش می آید اما من الان رابطه فوق العاده خوبی با همبازی های خودم دارم. با آقای عابدزاده که خیلی سخت می شود با ایشان کنار آمد الان رابطه فوق العاده ای دارم؛ با علی کریمی، با علی دایی، با کریم باقری یا مهرداد میناوند و علی منصوریان که با عمع رابطه خوبی دارم و هیچ کدام نیست که رابطه من با آنها خوب نباشد و مشکلی با هم داشته باشیم. در مورد علی دایی باید بگویم که من در کل دوران بازی دو بار با علی دایی مشکل پیدا کردم یعنی با هم بحث کردیم. یکی در استرالیا روز قبل از بازی موقع ناهار و یکی هم در آمریکا. ما برای سه بازی تدارکاتی به آمریکا رفته بودیم. آنجا یک آقایی آمد به هر یک از بچه ها یک نوار کاست داد و ما هم هرجا که می رفتیم این نوار رو می گذاشتند در ضبط و ترکی می خواند. حالا آنها خودشون متوجه می شدند اما ما نمی فهمیدیم که چی می خواند. خلاصه آقایان خاکپور و مهدوی کیا و .... ما را وکیل کردند که یک کاری بکن و یک بلایی سر این نوار کاست بیاور. من هم رفتم کاست را شکستم و از پنجره انداختم بیرون. وقتی علی دایی می آمد اول به راننده می گفت روشن کن. اون دفعه هم تا آمد یک عده ای از دوستانی که همزبان علی دایی بودند به علی گفتند که خداداد کاست را شکست. او هم آمد و گفت کی شکست که من هم گفتم من بودم ما چه گناهی کردیم که باید همیشه ترکی گوش کنیم؟ شاید ما دوست نداشته باشیم ترکی گوش کنیم. اما همیشه رابطه من و علی خیلی خوب بوده و به او احترام می گذارم و خودش هم می داند. همین بازی نفت که آمده بودند مشهد، من به احترام علی مصاحبه هم نکردم و نرفتم مصاحبه مطبوعاتی. اما علی دایی موقعی که تیم نفت گل دوم را به ما زد آنقدر به هوا پرید که در دوران بازی اینقدر هوا نمی پرید. من حتی موقع گل تیم خودم خیلی خوشحالی نکردم. بهزاد غلامپور هم که خیلی با هم رفیق هستیم از زمان پاس، در این بازی به احترام من مثل همیشه روی دوش علی دایی نپرید. اما علی دایی چنان خوشحالی کرد توی اون بازی که (می خندد) اما با همه حرف و حدیث هایی که هست اما من معتقدم که علی دایی شناسنامه فوتبال ماست و من علی را خیلی دوستش دارم.
عادل فردوسی پور: آقا این جملات رو کی گفته؟ خداداد عزیزی با همه مخالف است و من مستثنی نیستم اما من دوستش دارم بدون او فوتبال ایران جالب نمی شد مثل خود من. فوتبال بدون جنجال به چه دردی می خوره. عزیزی را من می بخشم با اینکه خیلی علیه من حرف زد. او روحیه یک ورزشکار را هم نداشت.
خداداد عزیزی: نمی دانم!
عادل فردوسی پور: همان پیرمرد، شماره 11.....
خداداد عزیزی: آهان! بلاژویچ؟ روحیه یک ورزشکار که نمی دانم باید چه جوری باشدو ایشان نظرش را گفته اما من علیه او هیچ وقت حرفی نزدم. ایشان مصاحبه کرد و من هم جوابش را دادم. اینکه چون ایشان مربی تیم ملی هست حرف بزند و من جواب ندم که نمی شود. در کل ایشان ضرر نکرد فوتبال ایران ضرر کرد چون در آن دوره به جام جهانی نرفتیم با همه ادعاهایی که آقای بلاژویچ داشت.
عادل فردوسی پور: در مورد پاس اگر بخواهیم صحبت کنیم تو با سه مربی پاس یعنی همایون شاهرخی، مجید جلالی و مصطفی دنیزلی مشکل داشتی.
خداداد عزیزی: اتفاقاً با همایون خان خیلی رابطه خوبی داشتم.
عادل فردوسی پور: چرا یک سری مشکلاتی با همایون خان داشتی که من خوب یادم است...
خداداد عزیزی: پیدایش کنید از همایون شاهرخی بپرسید. ایشان به من می گوید پسرم. آنقدر که من را دوست داشت. فقط در یک مورد در اواخر کارش با ایشان مشکل پیدا کردم. من همایون خان را دوست داشتم به خاطر صداقتش. من به خاطر ایشان قرارداد با پاس رو سفید امضا کرده بودم چون هفت هشت سال قبل در فتح با همایون خان کار کرده بودم. ایشان سرمربی تیم ملی شد و رفت هنگ کنگ و به من گفت که من خودم تو را به تیم ملی دعوت کردم و آقای دادگان و بقیه مخالف بودند. بعدها یک بار به خاطر مسائل کمیته انضباطی به فدراسیون رفتم و آقای دادگان رو دیدم که ایشان به من گفت به همایون خان گفتم تو را دعوت کند. من فقط سر همین مساله با ایشان مشکل پیدا کردم و بین ما بحثی ایجاد شد و گرنه من هیچ وقت با همایون خان مشکلی نداشتم. فکر می کنم بازیکنان پاس هم می توانند شهادت بدهند که من رابطه بسیار خوبی با همایون خان داشتم.
عادل فردوسی پور: حتی تو با مجید جلالی هم که فرد آرامی هستش مشکل پیدا کردی حتی شنیدم وقتی سر تمرین پاس می رفتی، یک کاسکو داشتی که آن را روی شانه خودت می گذاشتی و وقتی مجید جلالی داشته صحبت می کرده، این کاسکو هم روی شانه تو بوده.درست است؟
خداداد عزیزی: اصلاً درست نیست. من پرنده ای داشتم که می آوردم سر تمرین پاس می دادم به تدارکات تیم و پرنده را نگه می داشت. این حرفها رو از کجا آوردی آقای فردوسی پور؟ اگر واقعاً به این صورت بوده من پرنده را روی شانه خودم میگذاشتم و آقا مجید صحبت می کردند که ایشان باید کار دیگری با من می کرد. من در آن زمان در تهران تنها بودم و پرنده ای داشتم که وقتی در خانه تنها می شد جیغ می زد. خیلی هم اهلی بود و الان هم بعد از شانزده سال هنوز پرنده را دارم. مهدی هاشمی نسب اینجاست می تواند شهادت بدهد. پرنده را می بردم سر تمرین می دادم تدارکات تیم به نام آقای پاپور که اهل تبریز بود. آخر مگر می شود سر تمرین وسط صحبت های آقا مجید پرنده را ببرم که آن هم ادای آقا مجید را در بیاورد؟ اتفاقاً من با آقا مجید اصلاً مشکلی نداشتم. فقط در همان یک سالی که ایشان بودند، با فرشاد پیوس یک بحث کوچکی داشتم. قضیه هم به این صورت بود که سر تمرین اتفاقی افتاد که من با فرشاد بحث کردیم و قضیه به گوش آقا مجید و آقای آجرلو رسید. ولی با آقا مجید اصلاً بحث و مشکلی نداشتم.
عادل فردوسی پور: با مصطفی دنیزلی؟
خداداد عزیزی: بله با دنیزلی، مشکل داشتم.
عادل فردوسی پور: با همه مشکل داشتی با برند شوستر هم؟
خداداد عزیزی: من با شوستر هم مشکلی نداشتم. تنها مسئله ای که وجود داشت شوستر با مدیر برنامه های من یعنی آقای ابراهیم طالبی مشکل داشت. شوستر هفت هفته ای اصلاً من را بازی نمی داد و روی سکوها بودم. بعد تحت فشار تماشاچیان و شعارهای آنها به لیست 18 نفره برگشتم و در همان هفته هشتم هم بازی کردم. طی مدتی که شوستر به من بازی نمی داد، آقای طالبی مصاحبه کرده بود و گفته بود که مربی اشتباه می کند که به من بازی نمی دهد و از این قضایا. ولی خودم اصلاً مشکلی با شوستر نداشتم.
عادل فردوسی پور: دو بازی خاطره انگیزی که در آلمان در ذهن همه مانده بازی برابر تیم های بایرن مونیخ و دورتموند بود. فکر می کنم خیلی بازتاب داشت درخشش تو برابر اولیور کان و دورتموندی که همان سال قهرمان اروپا شد. در این باره صحبت می کنی؟
خداداد عزیزی: بازی با دورتموند قبل از بازی بایرن مونیخ بود. چون پیشنهادی که از آلمان داشتم مال دورتموند بود. دعوتنامه من را اوتمار هیتسفلد فرستاده بود و فیلم بازی های ملی را هم به او داده بودند. اما مربی آنها نیو اسکالا بود. رفتم تا با این تیم تمرین کنم. تیم دورتموند در آن سال فوق العاده بود که قهرمان اروپا شد. مثل ماتیاس سامر، کارل هاینس ریدله، ژولیه سزار، چاپیوسات، اندریاس مولر و .... من آن روز با دورتموند تمرین کردم و فردا هم یک جلسه دیگر هم با آنها تمرین کردم و هیتسفلد گفته بود یک جلسه دیگر با ما تمرین کند با او قرارداد امضا می کنیم. مشکلی ندارد ولی یک جلسه دیگر با ما تمرین کند. ولی دیگر من قبول نکردم. هرچه آقای ناظمی و دو تا نماینده های باشگاه بهمن اصرار کردند که یک جلسه دیگر با آنها تمرین کن گفتم نه. این هم از همان تصمیمات اشتباهی بود که گرفتم. بعد از آن هم به باشگاه بیلفد رفتم و بر سر مدت قرارداد که چهار سال باشد یا سه سال به توافق نرسیدم. بعد برای مذاکره با بایر لورکوزن رفتند که من همراه آنها نبودم. و در آخر با کلن به توافق رسیدیم. دقیقاً اولین بازی هم که من بازی کردم برابر همین دورتموند بود که 4 بر 2 بردیم و یک گل زدم و دو تا پاس گل دادم. فکر کنم گل 3 بر 2 را من زدم. بایرن هم در بازی های بعدی با کلن بازی کرد و چیزی حدود بیست سال بود که کلن در این ورزشگاه نتوانسته بود بایرن مونیخ را ببرد که این بازی را هم دو بر صفر بردیم.
عادل فردوسی پور: الان که تقریباً همه تیمها با یک مهاجم بازی می کنند، فکر می کنی اگر زمان برگردد؛ فکر می کنید بین شما و علی دایی چه کسی باید بازی کند؟
خداداد عزیزی: علی باید بازی کند. علی به سیستم تک مهاجم می خورد اما من به این سیستم نمی خورم. تک مهاجم باید روی هوا خوب باشد، توپ نگهدار باشد و .... اتفاقاً من همیشه خودم دوست داشتم کناره ها بازی کنم چون در کناره ها با یک مدافع روبرو هستی و راحت تر می توانی آن مدافع را جا بگذاری. یکی از دلایلی که همیشه به من می گویند چرا بین رونالدو و مسی، مسی را انتخاب می کنی این است که مسی در شلوغی هم می تواند چندین بازیکن را از پیش رو بردارد اما رونالدو اینطور نیست و اگر از کنار خط بیاد وسط، مسلماً کارش سخت تر می شود.
عادل فردوسی پور: بعد از آلمان رفتی آمریکا و در لیگ MLS بازی کردی و آنجا هم با یکی از بازیکنان سن خوزه مشکلی پیدا کردی و یکی از بازیکنان را هم اخراج کردند...
خداداد عزیزی: فقط یک بازی بود که رفته بودیم تگزاس، من با تونی میولا دروازه بان تیم حریف در جریان بازی درگیر شدم که داور من را از زمین اخراج کرد.
عادل فردوسی پور: دوران بچگی که مشهد بودی، کار هم می کردی؟
خداداد عزیزی: من بچه که بودم دور حرم دست فروشی می کردم که آن زمانها هم مثل الان دستفروش ها را جمع نمی کردند. از سن 13 تا 17 سالگی هم پیش برادرم بنایی کار می کردم البته فقط در تابستان چون درس هم می خواندم. بعد 17 سالم بود که به ابومسلم رفتم و یک قرارداد با این تیم بستم ماهی 2500 تومان که این پول را به جای کار کردن به پدرم می دادم و از 17 سالگی تا این لحظه دیگر کار نکردم. من چون بچه منطقه جنوب بودم قدر موقعیت الان را می دانم. من از سن هفت - هشت سالگی در کوچه خیابان فوتبال بازی می کردم. سوم دبستان که بودم توی تیم مدرسه مان بازی می کردم چون آن سالها مسابقات آموزشگاهها رونق داشت و وقتی رفتم راهنمایی از همان کلاس اول در تیم مدرسه و تیم ناحیه بازی می کردم و دبیرستان هم به همین ترتیب. بعد رفتم جوانان ابومسلم و جوانان خراسان؛ ولی دوران هفت سالگی تا 17 سالگی همیشه یا با کفش لنگه به لنگه بازی می کردم و یا اگر با توپ دو لایه بازی می کردیم پا لخت بازی می کردم که همه پاهای من زخمی می شدند. وقتی سختی های پدرم و برادرانم را می دیدم که با چه مشقتی کار می کنند، ما در زندگی خودمان واقعاً ماه تا ماه مرغ و برنج نمی دیدیم. یک سری غذاهای ساده می خوردیم و زندگی خیلی ساده ای هم داشتیم. پدرم که می رفت اطراف فریمان با شرایط سخت کشاورزی می کرد در زمستان که کشاورزی نبود پیش برادرانم کار بنایی و گچ کاری می کرد و به همین خاطر قدرش را می دونم هم من و هم خانواده ام برادرم و خواهرم، پدرم که الحمدلله با فوتبال من یک کم شرایط زندگی شان بهتر شد.
عادل فردوسی پور: فوتبال حرفه ای را با ابومسلم شروع کردی، با اکبر میثاقیان؟
خداداد عزیزی: من سال 67 با جوانان خراسان شروع کردم و با خراسان رفتیم زاهدان برای بازی های منطقه ای که آن موقع یحیی گل محمدی و فیروز محمودی عضو تیم مازندران بودند. همان سال آمدم ابومسلم بازی کردم که مربی تیم اسماعیل شجی بود. آن زمان 17 سالم بود و بعد از آن هم با من قرارداد امضاء کردند. در این تیم هم در کنار مرحوم محمد اعظم بازی می کردم.
عادل فردوسی پور: اون سالها اکبر میثاقیان توی ابومسلم نبود؟
خداداد عزیزی: اکبر آقا سال آخر بازی اش آمد اونجا.
عادل فردوسی پور: شوک بهت می داد یا نه؟
خداداد عزیزی: آن موقع اکبر آقا تو کار شوک نبود.
عادل فردوسی پور: خودت هم یک مدت در کار شوک بودی، اما الان فکر کنم ترک کرده باشی.
خداداد عزیزی: در جریان بازی یا در کار مربیگری؟
عادل فردوسی پور: خبرنگار و همه از تو شوک گرفتند دیگر...
خداداد عزیزی: بستگی به طرفش داره. چون یک وقتی شوک لازم دارند.
عادل فردوسی پور: در مورد وحید عسگری که حتی سه تا تعویض را هم نکرده بودی.....
خداداد عزیزی: اتفاقاً وحید عسگری یکی از بازیکنان خوب خراسان هست که الان دارد با آقای میثاقیان در بادران بازی می کند و سال گذشته خونه به خونه بود. البته خودش راضی بود که شوک بهش دادم اما اگر شما ناراضی هستی بگم بیاید من ازش عذرخواهی کنم.
عادل فردوسی پور: چرا این کار رو باهاش کردی؟ واقعاً گناه داشت.
خداداد عزیزی: بعد از همان سالی که از ابومسلم رفتم در لیگ برتر فیکس بازی کرد هم دفاع راست هم دفاع وسط. ببینید شما می گویید که مثلاً در بازی ایران و آمریکا، بعد از تعویض به آقای جلال طالبی پرخاش کردم و اعتراض کردم. اینجا دو حالت دارد؛ یا آن را می بخشند یا اخراج می کنند. هر دو حالت هم ممکن است هم خوب باشد، هم بد. اخراج کردنش ممکن است به تیم ضربه بزند و بخشیدنش هم می تواند این عادت را بهش بدهد که بعداً هم این اتفاق را تکرار کند. در آن واحد باید یک تصمیمی بگیریم.
عادل فردوسی پور: الان یک وجهه بسیار خوب از خداداد درست شده در جامعه به عنوان یک بازیکن بزرگ و تاریخ ساز ما. مردم دوست دارند که این وجهه خوب در مربیگری هم بماند و ادامه داشته باشد. همانطور که در صحبت هایت گفتی، شاید تا الان نشده که به خاطر انتخاب های بد، بدشانسی هایی که آوردی، پول نبوده، باشگاه بدی که انتخاب کردی، به خاطر همه اینها هنوز نشده که خداداد را در قامت یک مربی بزرگ ببینیم. فکر می کنی آیا می توانی خداداد را به همون خداداد تبدیل کنی؟
خداداد عزیزی: با همه آنهایی که من کار کردم و یا آنها با من کار کردند، این مسئله را می دانند که من سر تمرین حتی برایشان جان میدهم ؛ گاهی اوقات دنبال حق و حقوق آنها بودم. یک مربی نباید دنبال این باشد که پول بازیکنش را از باشگاه بگیرد. به عنوان مثال با سیاه جامگان شرط کردم، تعهد کردم که اگر پول بازیکنان را پرداخت نکنی، خودم هم از تیم میروم و کار را تعطیل می کنم. اصلاً هیچ جای دنیا اینطوری نیست. من باید بیایم سر تمرین و تمام چیزهایی که فکر می کنم باید به دفاع یا هافبک تیمم بگویم و به آنها کمک کنم، انجام بدهم اما توی فوتبال ما چنین اتفاقی نمی افتد. اگر در فوتبال ما همه چیز سرجای خودش باشد، من هم در حد توانم کمک می کنم. من همیشه به بازیکنانم می گویم بازیکن بزرگ (البته خودم را مثال نمی زنم، می گویم زیدان) آن کسی است که بیشتر توان فوتبالی اش را از مغزشون کمک می گیرند. این را در عرصه مربیگری خیلی خوب می توانی از آن استفاده کنی با تغییر پست، استفاده از توانایی های بازیکنان در پست های مختلف، اضافه کردن یکسری توانایی. به عنوان مثال، من با دنی اولروم کار کردم. اون اصلاً پای راست نداشت و ما مجبورش کردیم از پای راست استفاده کند و آن سالی که آقای گل شد، شش گل با پای راست زد. می شود یکسری چیزها را ارائه کرد اما باید شرایط مهیا باشد. اگر من بخواهم به تیمی بروم که پول نداشته باشد، چه کاری می تونم در این تیم انجام بدهم؟
عادل فردوسی پور: کلاس های مربیگری را دنبال می کنی؟
خداداد عزیزی: بله من مدرک A را دارم. اگه شرایط باشد چرا دنبال نکنم؟ یکی از دوستانم به دنبال این بود که دو سه هفته ای را به باشگاه بشیکتاش بروم اما مسئله سیاه جامگان پیش آمد و نتوانستم.
عادل فردوسی پور: بعد از اینکه فوتبالت تمام شد، یک کمی نسبت به مربیان خارجی که به ایران آمدند موضع داشتی؛ درست است؟
خداداد عزیزی: مربیان بدرد بخور اگر آمدند هیچ وقت با آنها موضع نداشتم مثل ایویچ؛ خیلی هم با ایویچ کار نکردم چون زمانی ایویچ به ایران آمد من آلمان بازی می کردم. یا هیچ وقت با کی روش موضعی نداشتم.
عادل فردوسی پور: یک زمان چرا موضع داشتی...
خداداد عزیزی: این به سطح توقع بر می گردد. من یک توقعی از کی روش دارم که غیرفوتبالی ها ندارند. من آدم تخصصی نیستم اما در حد خودم از کی روش انتظار دارم. دستاوردی که کی روش برای فوتبال ما داشته این است که دفاع تیم ملی خیلی خوب شده. قبلاً ما در هجوم خیلی خوب بودیم اما راحت گل می خوردیم اما حالا دیگر تیمی نیستیم که به راحتی گل بخوریم و خیلی خوب دفاع می کنیم. من خداداد عزیزی از کی روش انتظار دارم که همان طوری که خط دفاعی تیم ملی را درست کرد، خط