از فاجعه پلاسکو  تا تراژدی استادیوم‌های ایران

از فاجعه پلاسکو  تا تراژدی استادیوم‌های ایران

طی روزهای اخیر همه ما کمابیش درباره فاجعه پلاسکو شنیده‌ایم. این ماجرا از جنبه‌های مختلف و توسط اشخاص گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. امّا شاید تنها جنبه‌ای که بررسی نشده است، شباهت این تراژدی به فاجعه‌ای است که در استادیوم‌های فوتبال در شرف رخ دادن است

مهدی زارعی-به گزارش کاپ، فاجعه پلاسکو از جنس تراژدی های فوتبالی بود که مسئوولان چشمهای خود را به روی آن بسته‌اند.  راستی مگر این اولین باری بود که چنین حوادثی به وقوع می پیوست؟ مگر در همین استادیوم‌های ما کم فاجعه رخ داده است؟ یا این که فاجعه پلاسکو  مُشتی بود از خروار.

*تراژدی دیدار ایران – ژاپن

برد (2-1) ایران در برابر ژاپن در راه جام‌جهانی 2006 بسیار غرورانگیز بود امّا چه سود که گروهی از عاشقان فوتبال در اثر ازدحام جان خود را از دست دادند. نیروی انتظامی تاکید داشت که فقط پنج نفر جان خود را از دست داده‌اند! امّا روزنامه‌ها که در هنگام برگزاری مسابقه در تعیطلات نوروزی به سر می‌بردند – همگی تعداد کشته‌شدگان را بیشتر اعلام کردند. امّا مهم‌تر از پنج کشته یا هفت کشته و حتی بیشتر یک سؤال بود اصلاً فرض کنیم فقط یک نفر مرده باشد! چرا یک عاشق فوتبال باید در استادیوم و در اثر ازدحام جمعیت جان دهد؟!

* بازی پرسپولیس - شموشک

مسابقه ایران و ژاپن اولین مورد از فجایع استادیوم‌های ایران نبود. در سال 1379 تیم پرسپولیس پس از برگزاری دیدار رفت خود در برابر شموشک، راهی نوشهر شد تا فاجعه رخ دهد. تماشاگر به قدری وارد استادیوم شده بود که حتی در پشت دروازه‌ها، انبوهی کودک دیده می‌شوند که همگی کیف مدرسه داشتند! سرانجام با فروریختن بخشی از جایگاه، فاجعه رخ داد. آنجا هم آمار کشته‌شدگان 2 نفر اعلام شد که البته جای تأمّل داشت. حتی اگر قبول کنیم که این آمار صحیح است، چرا مسؤولین برگزاری مسابقه از انجام دیدار ممانعت به عمل نیاوردند؟! همین سئوال به ظاهر ساده سبب عزادار شدن چندین خانواده شد. زیرا «جان انسانها» ارزشی نداشت!

*بی‌انضباطی تماشاگران: «معلول» نه «علّت»

در روزگاری که همه تیمهای دنیا برای افزایش هواداران خود تلاش می کردند، هواداران تبریزی باید برای رسیدن به استادیوم یادگار امام کوهنوردی انجام می دادند! تراکتوری ها امسال هم مشکلات زیادی داشتند. نه همشهری هایشان به آن ها استادیوم دادند و نه ورزشگاه یادگار امام آماده شده بود. راستی اگر در مسابقه ای حساس و پرتنش چون مسابقه تراکتور و پرسپولیس اتفاقی برای یک تماشاگر رخ می داد چه کسی مقصر اعلام می شد؟

هواداران اصفهانی آن قدر در آرزوی تکمیل استادیوم نقش جهان فاصله اصفهان – فولادشهر را طی کردند که سرانجام چندتن از آنان دچار سانحه تصادف شده و جان دادند! تازه این‌ها در بالاترین سطح فوتبال ما رخ می‌دهد. تاکنون چند نوجوان را در برنامه 90 دیده‌اید که به علّت نبود ساده‌ترین امکانات در کنار زمین، از دنیا رفته‌اند و شهید راه فوتبال شده‌اند؟ اگر جایی دیگر از دنیا بود، برای این عاشقان راستین فوتبال کتابها و نمایشنامه‌ها نوشته می‌شد: مجسمه‌ آن‌ها ساخته می‌شد. امّا اینجا چطور...؟

*فوتبالیست‌هایی که کشته نشدند!

انگار همین دیروز بود که راه آهن «اکبرمیثاقیان» به بوشهر رفته بود و وقتی پیروز شد، تماشاگران میدان مسابقه را به میدان «سنگ» بدل ساختند! معلوم نبود «تخته‌سنگها»! اگر به یک انسان می‌خورد چه می‌شد؟! مگر در سال 86 نبود که یک ترقه سبب کورشدن یک سرباز بخت برگشته شد؟! راستی چرا مسؤولین فقط در فکر این هستند که به صورت  «باری به هر جهت» مسابقاتی را برگزار کنند؟

* «سلامت بازیکن» در اولویت آخر

گرد و غبار اهواز و شهرهای مجاور آن مسأله‌ای است که همه از آن اطلاع داریم.یک بار در اوج غبار این مناطق، مسابقه جام‌حذفی پرسپولیس – فولاد برگزار شد. مسؤول برگزاری مسابقه «قلدر مآبانه» مسابقه را برگزار کرد. هیچ کسی هم اعتراض نکرد. ایکاش لااقل مسؤولین دو تیم حاضر می‌شدند که برای نجات جان بازیکنان خود از برگزاری این مسابقه ذلّت‌بار خودداری کنند. در این سالها بارها و بارها مسابقات در بدترین شرایط و آلوده ترین هوا در خوزستان و تهران برگزار شد و حتی یک تیم حاضر نشد از مسابقه دادن خودداری کند. مگر نه آن است که هدف اصلی ورزش سلامت جسم و روح است. پس چرا باید در چنین شرایطی مسابقه داد؟

* خبرنگاری که مرد!

مسأله ساده است. چند سال قبل امکانات استادیوم اندک بود و سرانجام فیلمبردار مسابقه از طبقه بالا به پایین سقوط کرد و جلوی چشم فرزند خود جان داد. به همین سادگی! امّا در پس همین سادگی جنایتی بزرگ نهفته است. راستی به کدامین گناه کشته شد؟

*پول‌ها به کجا می‌رود؟

چند سال قبل و زمانی که صحبت از انتقال تیم پاس تهران به شهرستان مطرح شده بود، یکی از مسوولان این طرح با غرور اعلام کرد به جای این که پول خود را برای این تیم به هدر بدهیم، می‌توانیم شش استادیوم مجّهز بسازیم! پاس برای همیشه از تهران رفت. امّا آب از آب تکان نخورد. شش استادیوم پیشکش، حتی چمن یک استادیوم هم ترمیم نشد. چه رسد به آن که انتظار داشته باشیم استادیومی ساخته شده باشد؟

حالا هم می‌دانیم که پول به میزان فراوان داریم. می‌دانیم ثروتمندیم. امّا این ثروت به شکلی خرج می‌شود که حتی رئیس فدراسیون فوتبال هم در تمام صحبت‌های خود تأکید می‌کند «پول کافی برای اجرای برنامه های کی روش نداریم.

*امروز چاره چیست؟

راه چاره را می‌توان در یک جمله ساده خلاصه کرد: «اندکی از منافع خود چشم بپوشیم!» در دل همین جمله ساده دنیایی نهفته است و فرهنگی عمیق که باید تغییر کند. حتماً دیده‌اید که تمام کسانی که در این فوتبال از فوتبال ناپاک می‌نالند، خود بیش از هر کس دیگری از موهبت‌های همین فوتبال ناپاک بهره برده‌اند! همه می‌نالند و هیچ یک حاضر نیستند در راه پاک شدن همین فوتبال آلوده، از جیب خود مایه بپردازند!

چه می‌شد اگر یک نفر از مسؤولین برگزاری مسابقه‌ای از انجام دیداری جلوگیری می‌کرد و اعلام می‌نمود برای سلامتی جوانان ایرانی و جلوگیری از هرگونه واقعه‌ای از انجام بازی جلوگیری کردم!، چه می‌شد اگر بازیکنان خوش‌نام و معروف درتشکیل یک اتحادیه مستقل پیش‌قدم می‌شدند تا بتواند حقوق تضییع شده فوتبالیستها را به دست آورد؟

چه می‌شد اگر مسؤولین لیگ حاضر می‌شدند که حداقل به قوانین خود احترام بگذارند. مثلاً تا وقتی تیمی بدهی‌های خود را با بازیکنان تسویه نکرده، به معنای واقعی از بازی‌های این تیم ممانعت به عمل می‌آوردند؟! بدبختانه هیچ کس پیش‌قدم نمی‌شود چون همگان نگرانند که مبادا منافع آنها به خطر بیفتد!

به همین خاطر است که فاجعه پلاسکو همیشه ممکن است در فوتبال ما رخ دهد؛ حالا با چند کشته بیشتر یا کمتر!