احسان محمدی_ علیرضا منصوریان می گفت این اتفاق را در کتاب گینس ثبت کنید. بغض کرده بود.
درست مثل روزی که در فینال جام حذفی در میان اشک و هلهله آبی ها از استقلال خداحافظی کرد. چهره اش در هم شکسته بود، مثل گوینده بخش خبری وقتی که می خواهد خبر درگذشت یک اسطوره را به مردم بدهد. تیم ملی امید ایران در ورزشگاه آزادی 2-0 به امید عراق باخته بود. بینندگان تلویزیونی با شگفتی به بازیکنان تیم ملی امید ایران نگاه می کردند که مثل خواب زده ها این ور و آنور زمین چمن آزادی می دویدند، اما عراقی ها گل می زدند، سجده شکر می کردند و کسی سر در نمی آورد چه اتفاقی افتاده است؟ حتی شعارهای «فوتبال با سیاست نمی خوایم،نمی خوایم» تماشاگرها هم دردی را دوا نکرد.
منصوریان در نشست خبری گفت:
این اتفاق برای فوتبال ما یک فاجعه است. 4 ماه پیش یعنی در اوایل اسفند به فدراسیون اعلام کردند که کمال کامیابینیا دو اخطاره است و در بازی بعدی ایران نمیتواند بازی کند اما امروز در اردوی ما تازه به ما گفتهاند که در بازی قبل نباید از کامیابینیا استفاده میکردیم به همین خاطر بازی رفت سه بر صفر به سود عراق اعلام شده است.
حالا در ورزشگاه آزادی به یک معجزه نیاز داشتیم. چهار گل! حتی کارلوس کی روش و کریم باقری هم به کمک تیم آمدند تا روحیه بدهند اما نه تنها چهار گل نزدیم که 2-0 بازی را باختیم تا بازیکنان عراق دور افتخار بزنند!
آن ماجرا در میان «کی بود؟ کی بود؟» های معمول در ورزش ایران از یاد رفت. ماجرایی که حتی برخی نه آن را «قصور» که «خیانت» لقب دادند از یادها رفت. ما مردم فراموشکاری هستیم. همیشه موج یک خبر، خبری قبلی را دفن می کند.
دشوار بتوان در طول تاریخ فوتبال ایران بازیکنی را پیدا کرد که به این سرعت به شهرت رسید. شهرتی تلخ و گزنده. کمال کامیابی نیا شاید کمترین تقصیر را داشت اما نامش به آن حذف در خاطره ها ماند تا اینکه به پرسپولیس پیوست و تلاش کرد تصویر متفاوتی از خود ارائه کند. تصویری چنان پررنگ که کسی با دیدن او یاد آن حذف زهرآگین نشود.
کامیابی نیا خیلی سریع در پرسپولیس از سوی هواداران ترفیع گرفت. به او لقب « کمال گتوزو» دادند. بازی درگیرانه و البته آمادگی اش برای ورود به هرجنجالی او را به محبوبیت رساند. فصل گذشته چند گل حساس به ثمر رساند اما در دیدار مقابل تراکتورسازی تبریز یکبار دیگر نشان داد بسیاری از فوتبالیست های ایران مرز میان «تعصب و عشق به پیراهن» و « خشونت غیرضروری» را نمی دانند. او در دقایق پایانی بازی و در حالیکه پرسپولیس با سه گل از حریف پیش بود وارد یک مناقشه بی حاصل با فرزاد حاتمی شد که در نهایت کارت زرد و قرمز را دریافت کرد و از حضور در داربی محروم شد.
این اتفاق بی شک علیرضا منصوریان را خوشحال کرد. او بیش از هر کسی به نقش کلیدی کمال در خط هافبک پرسپولیس آگاه است و حالا می داند پر کردن این حفره برای پرسپولیس و برانکو کار آسانی نیست. منصوریان و کامیابی نیا علیرغم آن اتفاق تلخ همراه تیم ملی امید، همواره رابطه محترمانه ای با هم داشته اند اما کسی تردیدی دارد که این بار منصوریان از غیبت او در دیدار حساس مقابل استقلال خوشحال است؟
از تیرماه 1390 تا بهمن ماه 1395 تقویم ها پنج سال را نشان می دهند، منصوریان و کامیابی نیا هر دو پخته تر شده اند اما فوتبال یکبار دیگر نشان داد که مرز میان دیو و دلبر بودن تا چه اندازه باریک است و کارت های زردی که پنج سال پیش سرنوشت منصوریان را به تلخی عوض کرد این بار ممکن است اتفاقاً باعث شوند او بعد از داربی به خوشحال ترین مرد ایران تبدیل شود و بخشی از آن را مدیون کمال گتوزو باشد!