وبسایت رسمی برنامه نود - اگر فوتبال ایتالیا را از تاریخ فوتبال برداریم، بدون شک بخشی از این تاریخ، ناقص می شود. داستان های تاریخ فوتبال ایتالیا همچون ذات فوتبال سرزمین چکمه، مختصاتی متفاوت دارد. بدون شک، روایت تاریخ فوتبال ایتالیا برای همه دلدادگان به فوتبال بسیار جذاب خواهد بود به ویژه این که یک راوی انگلیسی هم داشته باشد!
به گزارش وبسایت نود، جان فوت نویسنده کتاب «کالچو، تاریخ فوتبال ایتالیا» یک انگلیسی بوده که این کتاب را به دو نفر تقدیم کرده است؛ اول به پدرش که عاشق فوتبال بود و دوم به پسرش که از فوتبال متنفر بود!
وقتی که انگلیسی ها راجع به فوتبال صحبت می کنند، اساساً ترجیح می دهند تا از افتخار آفرینی های ناتینگام فارست یا شگفتی سازی های استون ویلا بگویند. اگر هم نگاهی فرامرزی تر داشته باشند، نهایتاً جام جهانی 1966 را روایت می کنند! اما همیشه یک استثناء هم وجود دارد. «جان فوت» یکی از همین استثناها است. داستان از جایی شروع شد که نویسنده کتاب همچون همه عاشقان فوتبال، چشم به ساق پای قهرمان نسل خود در مستطیل سبز دوخته بود.
لیام بریدی همان قهرمانی است که راجع به او صحبت می کنیم، همان نابغه ای که با گلزنی مقابل منچستر یونایتد در سال 1978، ظهور کرد و سپس، یکی از ناب ترین گل های تاریخ فوتبال بریتانیا را مقابل تاتنهام در وایت هارت لین به ثمر رساند. وقتی که این ستاره ایرلندی در فینال جام برندگان جام اروپا در سال 1980، ضربه پنالتی اش را مقابل والنسیا خراب کرد، دنیا بر سر جان فوت خراب شد. چند صد کیلومتر دورتر از ورزشگاه هیسل بروکسل، مسئولان باشگاه یوونتوس تصمیم خود را گرفته بودند و برای خرید لیام بریدی، لحظه ای مکث و درنگ نکردند. جان فوت می گوید که هرگز فوتبال ایتالیا را برای ربودن بازیکن محبوبش لیام بریدی در سال 1980 نبخشید!
حالا دیگر آقای فوت برای تماشای بازی های لیام بریدی، مجبور بود که مسابقات فوتبال در یک سرزمین اجنبی را تماشا کند و در ته دل، آرزوی بازگشت زودهنگام ستاره محبوبش را به سرزمین مادری داشته باشد. دوران حضور لیام بریدی در یوونتوس، دورانی شکوهمند بود. دو قهرمانی ایتالیا (اسکودتو) که دومی اش با پنالتی سرنوشت ساز وی در هفته آخر، حاصل شد. دوران ستاره محبوب ایرلندی در دامنه کوه های آلپ، به طرزی باورنکردنی، زودتر از حد تصور خاتمه یافت. میشل پلاتینی به تورین رسیده بود و دیگر یووه به بریدی نیاز نداشت.
همان بازیکنی که گل قهرمانی بیانکونری را زد، مدتی بعد، از باشگاه یوونتوس به طرزی محترمانه (یا شاید هم غیر محترمانه) کنار گذاشته شد. همگان منتظر بازگشت بریدی به هایبری بودند اما قهرمان بریتانیایی این داستان، به ایتالیا دل داده بود. لیام بریدی پیراهن سمپدوریا را به آرسنال ترجیح داد، سپس اینتر و در نهایت آسکولی! او پس از جدایی از یوونتوس، 5 سال دیگر هم در ایتالیا ماند و وقتی که به انگلیس برگشت، تنها سایه ای از آن لیام بریدی وجود داشت. اگر چه با پیراهن وست بروم یک گل بسیار زیبا را به آرسنال زد اما دیگر مجالی برای بریدی باقی نمانده بود. او بالاخره به هایبری برگشت اما نه به عنوان همان بازیکن رعنا و باهوش بلکه به عنوان مربی تیم جوانان آرسنال.
در تمام این سال ها، دیگر برای جان فوت فقط یک نام یعنی لیام بریدی، محبوب و ارزشمند نبود. او عاشق فوتبال ایتالیا شده بود و فوتبال ایتالیا را بدون لیام بردی هم به شدت دوست داشت. حالا برای جان فوت، «کالچو» معنای خاص تری داشت؛ فوتبال+ایتالیا+لیام بریدی!
وقتی که جان فوت در سال 1988 برای مطالعه بر روی ریشه های پیدایش فاشیسم، به شهر سابقاً صنعتی میلان سفر کرد، به تدریج بر زبان ایتالیایی مسلط شد و مسابقات فوتبال ایتالیا را از تلویزیون تماشا کرد. دائرة المعارف زبان ایتالیایی وی از طریق مطالعه روزنامه «گاتزتا دلو اسپورت» گسترش پیدا کرد و واژگان فوتبالی را زودتر از سایر واژگان و اصطلاحات فرا گرفت. بدون شک جان فوت یک فوتبالدوست خوشبخت بود که توانست در آستانه برگزاری جام جهانی 1990 ایتالیا، در این کشور زندگی کرده و بسیاری از مسابقات سری آ را در ورزشگاه سن سیرو از نزدیک ببیند. طی اولین سال اقامت در شهر میلان، اوضاع کاملاً بر وفق مراد اینتر بود و موفقیت ها یکی پس از دیگری برای شاگردان جووانی تراپاتونی به دست می آمد. قدرت نمایی های اینتر و قهرمانی آبی و مشکی ها در آن سال، با قدرت نمایی تیم محبوبش در انگلیس یعنی آرسنال توأم شد. حالا دیگر جان فوت تصمیمش را گرفته و دل را در گروی اینتر نهاده بود به ویژه این که همسر میلانی اش (و البته مادر همسرش) هوادار اینتر محسوب می شدند و او نیز، ناگزیر از این انتخاب به نظر می رسید!
شاید جان فوت برای انتخاب تیم محبوبش در شهر میلان، کمی عجله به خرج داد. اینتر پس از آن قهرمانی، تا 17 سال در حسرت به سر بُرد و نوبت عصر شکوهمند تیم دیگر شهر، یعنی میلان (به تعبیری قدیمی تر، آ.ث میلان) فرا رسیده بود. میلانِ آریگو ساکی با تاکتیک های اعجاب آور و ارائه یک فوتبال تهاجمی، تبدیل به تیمی بی رقیب در اوایل دهه 1990 میلادی شده بود.
دیگر خبری از کاتناچو (فوتبال دفاعی مورد علاقه ایتالیایی ها) نبود و میلانی ها نشان دادند که می توان یک فوتبال هجومی و سرعتی را هم در ایتالیا بازی کرد. مگر می توان با وجود مثلث مرگبار هلندی، میلانِ آریگو ساکی را فراموش کرد؟ رود گولیت یک بازیکن سرعتی، باهوش و دارای مهارت های هجومی عجیب و غریب، فرانک رایکارد یک هافبک تمام عیار و مارکو فان باستن بهترین مهاجم دوران خود بودند.
آن تیم رؤیایی میلان، در خط دفاعی هم با وجود فرانکو بارزی و پائولو مالدینی (دو تن از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال)، عملاً هیچ کمبودی نداشت. بسیاری از تیم ها در آن روزها هنوز هم با سوئیپر مقابل میلان بازی می کردند اما هیچ چیز مانع موفقیت های روسونری نبود. به قول جان فوت، «آن تیم میلان، فوتبال را بهشتی بازی می کرد!»
رئیس باشگاه میلان همان تاجر کاریزماتیکی بود که مدام لبخند می زد و محبوب دل بازیکن های تیمش بود. همان کسی که جان فوت، بارها وی را در سال های دهه 1990، می دید؛ سیلویو برلوسکونی!
میلان در سال 1989 برای اولین بار پس از 20 سال به فینال جام باشگاه های اروپا رسید و با حذف تحقیر آمیز رئال مادرید در نیمه نهایی و سپس پیروزی خرد کننده 4-0 مقابل استوا بخارست، با اقتدار قهرمان اروپا شد. تماشای آن مسابقه با تلویزیون رنگی در شهر میلان، آرزوی هر فوتبالدوستی در آن روزها بود! وقتی که اتوبوس حامل اعضای تیم قهرمان اروپا وارد شهر شد، سیل جمعیت استقبال کننده به قدری زیاد بود که حرکت اتوبوس به دشواری صورت می گرفت. مردم از روی دیواره و سقف اتوبوس بالا رفتند و راننده هم که اوضاع را چنین دید، بی خیال اتوبوس خود شد و سعی کرد تا احساسات هواداران میلان را به اتوبوس خود ارجح بداند!
مردم میلان یک شبانه روز در خیابان ها مشغول پایکوبی شدند و تیم محبوبشان یک سال بعد، مجدداً قهرمانی اروپا را برای دومین سال پیایی تکرار کرد. در ذکر اهمیت این موفقیت میلان، همین بس که از آن هنگام یعنی سال 1990 تا همین امروز، هیچ تیمی نتوانسته طی دو فصل متوالی به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا دست یابد. میلان در فینال 1990، تیم بنفیکا را در ورزشگاه ارنست هاپل وین شکست داد و ایتالیایی ها نشان دادند که برای آنها، هیچ تفاوتی بین استوا بخارست و بنفیکا نیست!
آن تیم رؤیایی میلان برای همیشه در اذهان عاشقان فوتبال ماندگار شد و امروز پس از گذشت 27 سال، هنوز هم بسیاری معتقدند که روی دست آن میلان، هیچ تیمی نیامده است. مارکو فان باستن و رود گولیت جایزه بازیکن برتر سال اروپا را در اوایل دهه 1990 به دست آوردند و در آن روزها، سن سیرو را تبدیل به مکانی کردند برای استشمام اکسیژن فوتبال.
جان فوت که در عمرش فقط به ورزشگاه های اختصاصی پلیموث آرگایل و آرسنال رفته بود، شکی نداشت که حال و هوای سن سیرو بسیار پُر شور تر است. صدای آواز ارکستر از بلندگوهای بزرگ سن سیرو، سر تکان دادن تماشاگران، آتشبازی هنگام ورود تیم ها به داخل زمین و تماشای صفحه شطرنج سن سیرو از برجک های آن، همه و همه بی نظیر می نمود.
ایتالیایی ها بسیار کمتر از سایر اروپا، به سراغ شعارهای نژاد پرستانه می روند و اگر هم چنین شعارهایی سر داده شود، خیلی زود متوقف می گردد. وقتی که تماشاگران ایتالیایی عصبانی می شوند، خبری از هو کردن و سوت زدن نیست. آنها به معنای واقعی دیوانه شده، به هر چیزی ضربه می زنند و هر چیزی را که دم دستشان باشد، به سوی زمین پرتاب می کنند. خشونت بخشی از ذات این تماشاگران است بر خلاف انگلیسی ها که پس از حادثه هیلزبورو، تأدیب شده اند. (البته تماشاگران انگلیسی معمولاً در داخل ورزشگاه مراعات می کنند اما...)
کالچو، داستان فوتبال ایتالیا ادامه خواهد داشت...
برگرفته از کتاب «کالچو» [با دخل و تصرف و به روز رسانی]
4464