حمیدرضا صدر به کالبدشکافی شرایط گرانادا در لالیگا با ورود تونی آدامز پرداخته. باشگاهی در آستانه سقوط با بازیکنانی با هجده ملیت مختلف.
به گزارش "ورزش سه"، او آن جا بود. مربی انگلیسی تازه وارد گرانادا. سوت را پایان را کشیده بودند و او از مردانش درخواست کرده بود به سوی سکوهای لاس کارمانس بروند. به سوی طرفداران دو آتشه گرانادا. بروند و برای آنهایی که روی سکوها مانده اند دست تکان بدهند. ولی طرفداران دو آتشه بر جای مانده روی سکوها آنها را هو کردند. تونی آدامز و بازیکنانش را. همه را. به روایت سید لو فقط نیمی از 13442 تماشاگران در استادیوم باقی مانده بودند. همان نیمه ای که مانده بود تا آدامز و مردانش را هو کند... اسطوره آرسنال برای نجات وارد شده بود. همان کاپیتان بااراده و جنگنده هایبری... ولی برای نجات گرانادا دیر شده بود، خیلی دیر. آن هم در آخر شب یکشنبه. در آخر فصل. گرانادا 22 امتیازی تیم ماقبل آخر جدول لالیگا بود. با 20 شکست در 32 بازی و فقط 4 پیروزی. حتی عید پاک هم برای گرانادا رستگاری به ارمغان نیاورده بود. یک بازی دیگر و یک شکست دیگر. این بار در خانه با سه گل خورده برابر سلتا ویگو. بازیکنان سرهای شان را پایین انداختند. پایین انداختند و راهی رختکن شدند. راهی خانه های شان. راهی لیگ پایین تر.
نیمی از طرفداران گرانادا پانزده دقیقه به پایان راهی خانه های شان شده بودند. زمانی که تیم شان گل سوم را خورد. گروهی از تماشاگران در برهه ای برای آدامز دست زده و هورا کشیده بودند، ولی نه طرفداران گرانادا. آنها طرفداران سلتا بودند که تیم شان پس از زدن دو گل طی سه دقیقه برای آدامز به طعنه و نیش دست می زدند و می خندیدند. برای مربی جدید گرانادا که از سوی مالکان چینی باشگاه به عنوان فرمول نجات رو شده بود. ولی گرانادا برابر سلتا همان تیم همیشگی این فصل بود. همان گرانادا به بند آمده. میان بازیکنان سلتا جز دروازه بان شان حتی یک بازیکن هم به ترکیب اصلی تعلق نداشت. بازیکنان اصلی سلتا به دلیل بازی تیم در لیگ اروپا جملگی جایی در ترکیب نداشتند، با این وصف دروازه گرانادا سه بار گشوده شده بود. آن هم پس از خوردن سه گل از والنسیا در هفته پیش. وقتی کلودیو بیوو دروازه را گشود، گروهی از طرفداران گرانادا شروع کردند به سوت کشیدن. چند صد نفری شعار "حداقل نیمی از پول مان را پس دهید" سر دادند.
توتو بریتزو مربی سلتا در پایان بازی گفت "... آسان تر از چیزی بود که فکر می کردیم با ورود یک مربی جدید احساساتی و جانانه تر بازی خواهد کرد". آدامز گفت "... همه غمگین هستیم، شب خوبی را سپری نکردیم. تغییر ذهنیت این تیم خیلی سخت است" و اضافه می کرد خدمت بازیکنانش خواهد رسید. فردایش یکی از روزنامه ها می نوشت این بازیکنان تیم ب سلتا بودند که خدمت آدامز رسیدند. یکی دیگر می نوشت "آدامز به دوران سپری شده تعلق دارد. نشان داد چرا مربیان انگلیسی در این عصر به جایی نمی رسند".مارکا می نوشت "گرانادا حتی به روایت انگلیسی هم درنیامد". آس می نوشت "پرت و پلا".
شش هفته از لالیگا باقی مانده و گرانادا حداقل هفت امتیاز برای خارج شدن از صف سه تیم قعرنشین نیاز دارد. آدامز گفته "... مهم این است دست های مان را به نشانه شکست پایین نیاوریم"، ولی گرانادا 27 هفته از 31 هفته لیگ را در منطقه سقوط سپری کرده. 68 گل خورده و فقط 20 گل زده. شعارهای طرفداران تکراری شده اند. شعارهایی با مضمون "گم شوید" و "کنار بروید" بوده. شعار " , dimisión Directiva, dimisión " به معنی "مدیران، استعفا، استفعا" در سراسر فصل تکرار شده و تکرار. چند نفری این شعار را به زبان چینی نوشته بود و بالا برده بود تا مبادا جیانگ لیژانگ سرمایه دار چینی که 13/98 درصد باشگاه متعلق به او است آن شعارها را ستایش آمیز قلمداد کنند. همان سرمایه داری که تکرار کرده شیفته ورزش است و یکی از مالکان باشگاه بسکتبال مینه سوتا تیمبروولوز در ایالات متحده هم هست.
طرفداران گرانادا به تیم شان نگاه می کنند و فقط دوازده بازیکن را در سیاهه بازیکنان متعلق به باشگاه می یابند. سیزده بازیکن به صورت قرضی در باشگاه بسر می برند و در پایان فصل همه شان رفته اند. یکی از آنها آندره س پریرا به منچستر یونایتد تعلق دارد که گفته برای بازگشت به انگلیس یا هر جای دیگر روزشماری می کند. لیژانگ در تابستان عنان گرانادا را در دست گرفت، ولی پس از آن همه برای ترک باشگاه عجله به خرج دادند. پاکو خمز اولین مربی اخراج شده این فصل لالیگا بوده. آن هم پس از فقط هفت هفته. پس از او لوکاس آلکاراز وارد شده. اسطوره گراندا. ولی او هم با بازیکنانی ترسان، تیمی شکننده و بی شخصیت به بن بست رسید و رفت.
ولی تونی آدامز...آدامز که به دو مهاجم در خط حمله روی آورد که پس از چند حمله محو شدند. آدامز که هر چه دیدار با سلتا جلو رفت، حرکاتش اغراق آمیز تر شدند و کارتونی تر و به روایت رسانه های انگلیسی مضحک تر. او از گرانادا چه می دانست؟ مالکان چینی به او چه داده بودند؟ دسته ای از بازیکنان چند ملیتی که زبان یکدیگر را نمی فهمند و آدامز، زبان آنها را. به همین دلیل کنار زمین با ادای صورت، با حرکات دست و مشت، با عقب و جلو رفتن و با بالا پریدن و فریاد کشیدن جان کند بازیکنانش را به مسیر اصلی بازگرداند. جان کند و عینکش را بر چشم هایش زد، ولی ناکام ماند. گرانادا باز هم شکست خورد. باشگاه اسپانیایی با مالکان چینی و مربی انگلیسی و دروازه بان مکزیکی و مدافعان پرتغالی – ایسلندی – فرانسوی – اروگوئه ای و خط میانی اسلواک – نیجریه ای – غنایی – برزیلی (با پاسپورت بلژیکی) و خط حمله اکراینی – آرژانتینی ناکام ماند. یازده بازیکن با یازده ملیت و یازده زبان متفاوت. قرار است آدامز به آنها دو نفر را اضافه کند: کایران ریچاردسن و نایجل رئو کاکر را تا تعداد ملیت های گرانادا به هجده ملیت برسد. به بازیکنان فوق چهار اسپانیایی، یک کامرونی، یک یونانی، یک اسرائیلی، یک مراکشی، یک کلمبیایی و یک بازیکن از مالی را هم بیفزایید.
قرار بود ورود آدامز به هشداری برای شکسته شدن پیله شکست برسد، ولی به نظر می رسد او هم تکه ای از پازل سقوط گرانادا شده. اسطوره آرسنال از بدو ورود جمله "من نمی ترسم" را تکرار کرده، ولی احتمالا ترس آخرین چیزی شده که آدامز باید از آن بترسد.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
سی ال؛ لبخند دارودسته مادریدی
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
تو هم تمام شدی آقای ونگر
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
تجدید خاطره با ایکر کاسیاس
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
اولین توفان: وسترن در امجدیه
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
گواردیولا در باتلاق انگلیسی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
با این بارسلونا چه باید کرد؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟
وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروکهای عمیق