تیم فوتبال شهرداری کرمان نفسهای آخرش را در فوتبال کشور میکشید... تیمی که شناسنامهی فوتبال کرمان در ایران برای دههی شصت و هفتاد بود و پوشیدن پیراهنش آمال آرزوی بچههای کرمانی.
به گزارش "ورزش سه" ، در آخرین سال حضور این تیم در رقابتهای لیگ یک کشور در سال 81 پدیدهای در نوک حملهی این تیم بازی میکرد که چشم همه را در کرمان به سمت خود خیره کرده بود... پسرک لاغر اندام سر به زیری که هیچکس فکرش را نمی کرد قرار است اعتبار فوتبال کرمان در آغاز دههی هشتاد باشد...
در آخرین سالی که فوتبال شهرداری نفس کشید این پسر آنقدر خوب بود که بلافاصله مس کرمان که تیم پولدار شهر بود برای خریدش آستین بالا بزند... وقتی نام او را جستجو کردند متوجه شدند که او پسر داریوش برهانی از اساتید موسیقی کرمان است که به جای نت موسیقی پدر به دنبال توپ گرد دوان شده است.مسیها برای جذب او ناکام ماندند چراکه برهانی سرباز شده بود و خیلیها گمان میکردند با سرباز شدن این بازیکن،فوتبالش هم در پشت خط تیمهای نظامی ایست خبردار باقی میماند.اما عجیب بود ستارههای فوتبال کرمان در دههی هفتاد و هشتادی که تیمهای کرمانی پشت خط لیگ برتر باقی میماندند، میبایست مسیر خود را از تیمهای نظامی به سمت قله طی کنند.
پیش از آرش برهانی، علی سامره و علی علیزاده در زمان سربازی و از تیم سپاسی خود را به سطح اول ایران تحمیل کرده بودند و حالا نوبت برهانی بود که شانس خود را از مسیری سختتر ولی میانبر تر به قله امتحان کند آنهم با پوتین سربازی.
کد آرش برهانی برای تهران خورد و او خود را به تیم امیدهای پاس تهران معرفی کرد... اما این از بخت بلند برهانی بود که درست در سالهایی به پاس برود که این باشگاه یک شاکله تمام حرفهای پیدا کرده است و توجه این تیم به پایههاش تمام قد بود...
همایون شاهرخی مربی آن زمانهای پاس تهران برای گلچین کردن از بین پایهها به یکی از بازی های تیمهای امیدش سرمیزد و در اولین نگاه آرش برهانی را وارد لیست بزرگسالان میکند... استارت برهانی برای رسیدن به معشوق جدیتر میخورد و انگیزههایش چند برابر میشود.
برهانی با یک دنیا انگیزه و امید پیراهن پاس را بر تن کرد...حتی اگر اولین بازی لیگ برتری او به بدترین شکل ممکن برایش تمام شده باشد. برهانی زمانی که اولین بازی لیگ برتری خود را برای پاس برابر استقلال تهران انجام داده بود، تیمش بازی یک بر یک مساوی را سه بر یک باخت و او دو موقعیت عالی گلزنی را از دست داد تا انگ گلنزنی از همان اول بررویش ثبت شود...خیلیها این مسابقه را بازی اول و آخر آرش در لیگ برتر میدانستند به غیر از خود برهانی!
اما در اواخر همان فصل بود که برهانی از یک بازی برای خود چنان سکوی پرتابی ساخت که نامش حسابی صدا کند... بازی پرسپولیس و پاس در ورزشگاه تختی بود که یک اعجوبه به فوتبال ایران رسما معرفی شد... برهانی میدانست یا در این بازی خود را قهرمان میکند و یا اینکه مسیرش به دست انداز میافتد... بازی شروع میشود و این جوان که حالا تازه خیلیها در کرمان فهمیده بودند همشهری آنهاست، روی چمن زشت ورزشگاه تختی دلربایی میکند.او آنقدر توی سر توپ زد که علی انصاریان را چنان خشمگین کرد که با تکلی دو پا روی پای او بیاید و مسعود مرادی کارت قرمزش را از جیب بیرون بکشد. برهانی در این بازی یک فوق ستاره بود و مسیرش را عالی از این بازی ترسیم کرد. حالا برهانی جرقهی خود را زده بود و فصل بعد باید آتش را به پا میکرد.
فصل بعد یعنی سال 82 سال آرش برهانی است.مجید جلالی سرمربی پاس میشود و یکی از قویترین تیمهای تاریخ لیگ برتر برای او در جمع سبزقباهای تهران بسته میشود. با حضور رسول خطیبی، خداداد عزیزی، محسن بیاتینیا و... در خط حمله سبزها، کار آرش جوان برای رسیدن به ترکیب پاس سختترین کار ممکن است. اما امان از انگیزهای که آرش داشت.فصل طلایی پاس با گلهای به یاد ماندنی برهانی و کسب قهرمانی لیگ برترش برای این پسر کرمانی رویایی به پایان میرسد.برهانی حالا توسط مایلیکهن به تیم ملی امید دعوت میشود و در اولین بازی رسمیاش برای این تیم هم در ازبکستان گل میزند... ایام به کام آرش است و تیر او خیلی قبلتر از آنکه مس به لیگ برتر برسد، مرزهای فوتبال کرمان را گسترش داده است.
*رنگ آبی بر تن آرش؛ آرش حالا بعد از پاس جزو نامبروانهای فوتبال ایران شده است و پرسپولیس و استقلال برای جذب او دست و پا میشکنند... رفقای آرش از تمایل کودکی او به رنگ سرخ میگویند اما زمانی که آرش مذاکراتش با باشگاه پرسپولیس به نتیجه نمیرسد ظهر همان روز پا در مسیری آبی میگذارد. اولین سال حضورش گره میخورد به اولین سال حضور حجازی برروی نیمکت استقلال... همان سالی که آبیها غرق در حاشیه میشوند و برهانی جوان و تاثیر پذیر از این حواشی بدترین شروع ممکن را در استقلال دارد تا شناسهی این بازیکن در استقلال گلنزدنهای مومن زاده باشد! اما او در استقلال هم کم نیاورد و آنقدر برای این تیم گل زد تا سهمیهی ثابت کرمانیها در خط حملهی استقلالیها باشد. او که بعد از علی حاجاکبری دومین بازیکن کرمانیها در این تیم بود، پرچم کرمان را تا سالهای سال در خط حملهی استقلال بالا نگه داشت و با 109 گل برای این تیم حالاحالها آقای گل آبیهاست...دوقهرمانی در لیگ برتر ایران و سه قهرمانی در جام حذفی برای استقلال با گلهای او رقم خورد تا برهانی تا ابد یکی از ستارههای ماندگار تاریخ باشگاه استقلال باشد.
*پشت خط تیم ملی
برهانی بسیار بدشانس بود که در دورهای ظهور کرد که خط حملهی تیم ملی در قرق علی دایی بود... سالهای اوج او مصادف شد با حضور دایی و هاشمیان در خط حمله و سیستمی که بر مبنای تک مهاجم رقم میخورد. برهانی در تیم ملی هیچگاه توفیقات باشگاهی خود را نداشت اما او یکی از حساسترین گلهای ملی ایران در راه جامجهانی را به ثمر رساند. در مقدماتی جام جهانی 2006 در حالی که ایران دو بر یک از قطر عقب است و این شکست تیم ملی را از رسیدن به جامجهانی حذف میکند،برانکو برهانی را به زمین میفرستد و او گل تساوی ایران را به ثمر میرساند تا گل سوم هاشمیان ایران را به مرحلهی بعد ببرد. برهانی تنها بازیکن کرمانی است که بازی در جامجهانی را تجربه کرده است و گل تحقیر آمیز او به تیم امید چین در بازیهای آسیایی یکی از سوژههای همیشگی او با پیراهن تیم ملی خواهد ماند.
*خوشحالی عینکی در دربی
یکی دیگر از تصاویر ماندگار از آرش برهانی خوشحالی او بعد از گلی است که در دربی انجام داد. برهانی که با گل خود در شکلگیری عدد چهار استقلالیها نقش داشت با نقش عینکی که بعد از ان گل روی چشمم گذاشت صحنهی عذاب آوری برای قرمزهای پایتخت ساخت. صحنهای که در دربیها همواره به یاد میماند.
*انتخاب اشتباه و حسرت لژیونری
برهانی هنوز اسم بزرگی از خود نساخته بود که از بازی در آرسنال حرف میزند... لیگ برتر جزیره نقطهی آمال آرزوهایش بود اما تنها باری که او برای بازی به خارج از کشور رفت تجربهی بسیار تلخ بازی در النصر امارات بود که سبب شد یک سال فوتبالی او به بدترین شکل ممکن در اوج تباه شود. برهانی اگر قدر خود را کمی بیشتر میدانست در زمینهی لژیونری خیلی بیشتر از اینها از خود یادگار به جای میگذاشت.
*چالش همیشگی با مس و کرمانیها
هرچقدر موفقیتهای برهانی در بازیهایش قلبا هواداران فوتبال کرمان را خوشحال میکرد، اما او در بازیهای مستقیم برابر مس و به خصوص بازی در کرمان و برابر همشهریانش چالش داشت! برهانی اصالتا خود را یک شهرداریچی در کرمان میدانست و کینهی شهرداریچیها از مس یک کنیهی قدیمی بود حتی اگر این تیم به تاریخ پیوسته باشد...! برهانی وقتی یکی از مصاحبههای خود را پیش از بازی با مس قویا تکذیب کرد و اعلام کرد که هیچوقت نگفته است که اگر به مس گل بزند خوشحالی نمیکند و اتفاقا به خاطر همان شهرداری دو برابر خوشحالی میکند، با هواداران مس وارد یک چالش قدیمی و ماندگار شد!! اتفاقا آرش اولین گل خود را به مس در بدترین زمان ممکن برای کرمانیها زد... سال 87 وقتی مسیها با جان کندن زیاد در آزادی از استقلال یک مساوی یک بر یک گرفته بودند اما در دقیقهی 92 آرش به همشهریانش گل زد و اتفاقا تا توانست خوشحالی کرد... از همان زمان چالش مسیها و برهانی به اوج رسید تا جایی که هر زمان برهانی به کرمان میامد یکی از بدترین روزهای خودش را در شعار علیه خودش آن هم در زادگاهش تحمل کند!! بازیهایی که معمولا برهانی بدترین نمایش ممکن را هم اجرا میکرد! البته آرش از گلزنی به مس خاطرهی بسیار شیرینی دارد او در فصل 91-92 وقتی دوگل به مس زد، با 89 گل زده رسما برترین گلزن تاریخ باشگاه استقلال شد و رکورد افسانهای علی جباری را شکست.
*به کرمان برنگشت که برنگشت
طبیعی بود که برهانی در سالهای اوج خود استقلال را ول نکند و به کرمان نیاید اما خیلیها هر سال تصور او را با پیراهن مس انجام میدادند و زمانی که مس به لیگ یک سقوط کرد سرانجام منتظر حضور برهانی در این تیم در سالهای آخر بازیاش بودند. اتفاقا دوطرف در نیم فصل امسال خیلیهم نزدیک بهم شدند و برهانی نیز اعلام کرده بود که با پیراهن تیم شهرش از فوتبال خداحافظی میکند اما عدم توافق بر سر قیمت سبب شد که برهانی آخرش پیراهن مس کرمان را نپوشد که نپوشد...
*خداحافظی غریبانه...
برهانی به همان اندازه که غریبانه نام خود را در فوتبال ایران مطرح کرد، به همان اندازه در غربت و سکوت از فوتبال خداحافظی کرد... خیلیها و حتی خود او تصور میکردند که خداحافظی آقای گل تاریخ باشگاه استقلال خیلی باشکوهتر از آنی باشد که به جای زمین سبز چمن در فضای مجازی و گوشیهای موبایل رقم بخورد... ولی به هرشکل تصمیم آرش کرمانی بر این بود که اینگونه کفشهایش را بیاویزد و در حالی که نیم فصل از فوتبال به دور مانده بود برای همیشه از عشقش خداحافظی کند و شاید روزی به شکلی دیگر به فوتبال برگردد... اینکه آرش میتواند مربی بزرگی برای فوتبال ایران شود و یا خیر باید منتظر سوپرایزهای مثبت و منفی خود او بود... اویی که با گل زدن و یا گل نزدنهایش همه را سوپرایز میکرد شاید در عرصهی مربیگری هم بتواند از این دست سوپرایزها از جیبش خارج کند...
نویسنده : سعید قرایی