حمیدرضا صدر به بهانه فرا رسیدن 31 خرداد به بازنگری دیدار تاریخی ایران – آمریکا در جام جهانی 1998 پرداخته.
به گزارش "ورزش سه"، استادیوم ژرلاند، لیون، 31 خرداد 1377: دریای پرغوغا. انتظارهای سرآمده. تهران خلوت شده. ایران خلوت شده. همه پای تلویزیون ها. بیقراری های پس از بیرون آمدن قرعه ها آغاز شده اند. از زمانی که نیشدارترین قرعه ها کنار هم قرار گرفتند./ نه برزیل – اسکاتلند، نه فرانسه - دانمارک. نه اسپانیا – نیجریه و نه هلند – بلژِیک. قرعه طعنه آمیز آن جا بود "ایران" کنار نام "ایالات متحده آمریکا" قرار گرفت. همان دیداری که فدراسیون فوتبال آمریکا آن نبرد را "مادر همه بازی های" خواند. ایران به عنوان آخرین تیم انتخاب شده برای جام جهانی 1998 بود و در گروه دشوارتری در مقایسه با همتایان آسیایی اش قرار گرفته. با آلمان، یوگسلاوی و آمریکا. جلال طالبی هفتمین مربی ایران طی هفت ماه بود و تیم با فراز و نشیب های فراوانی راهی فرانسه شده بود. خیلی ها آمدند و رفتند و سرانجام طالبی روی نیمکت نشسته. همان مربی که هفده سال است مقیم ایالات متحده بوده و به زبان انگلیسی پاسخ خبرنگارها را داده. طالبی و استیو سیمپسون مربی آمریکا در دو دوره مختلف در بی آره نا مربیگری کرده اند و یکدیگر را می شناسند. جلال طالبی در بدو ورود به فرانسه گفته "... آدم سیاسی نیستم و این جا آمده ایم تا نشان دهیم مردم دو کشورمشکلی با هم ندارند". ولی زمینه های سیاسی از گوشه و کنار این رویارویی خودشان را به رخ می کشند. نیویورک تایمز با تیتر "فوتبال سیاسی" به استقبال این نبرد رفته. شعله های انقلاب. آمریکایی ستیزی. فاصله های ایدئولوژیکی، رانده شدن شاه. یادگارهای بیست و هشت مرداد. گروگان گیری 444 روزه کارمندان سفارت آمریکا. جنگ هشت ساله. ناو جنگی وینسنز و پرواز 744 ایرباس...
کشتی گیران ایران و آمریکا پیشتر با هم روبرو شده اند، ولی فوتبال چیز دیگری است و ویترینی غول آسا تر. سید محمد خاتمی رئیس جمهور ایران باب گفتگوی تمدن ها را گشوده و بیل کلینتون رئیس جمهوری آمریکا پیام کوتاهی فرستاده. مدلین آلبرایت وزیر امور خارجه ایالات متحده گفته به تماشای بازی خواهد نشست و افزوده خواهان عادی سازی مراودات دو کشور شده. با این وصف نمایش فیلم "بدون دخترم هرگز" پیش درآمد رسانه ای بازی شده و جلال طالبی و محمد خاکپور به نمایش آن از یکی از شبکه ها اعتراض کرده اند.
هم دو تیم بازی اول شان را باخته اند. ایران برابر یوگسلاوی و آمریکا مقابل آلمان. نمایش ایران برابر یوگسلاوهای قلدر شجاعانه بوده و جانانه تر. نیما نکیسا مغلوب تک ضربه آزاد شد، در حالی که آلمان دو گل به آمریکا زد. شکست برای هر آمریکایی یعنی وداع.
چهل هزار نفر سکوها را پر کرده اند. دویست عکاس زمین را محاصره کرده اند. معمای بعدی دست دادن بازیکن دو تیم است. مهرداد مسعودی یکی از مردان رسانه ای فیفا در باره دست دادن بازیکن دو تیم بعدها به نشریه فورفورتو گفت "...ایران تیم B بود و آمریکا تیم A و بر اساس مقررات فیفا بازیکنان تیم B باید راه رفته و با بازیکنان تیم دست بدهند، ولی از تهران به آنها دستور داده بودند آنها نباید راه رفته و با آمریکایی دست بدهد. فیفا سرانجام آمریکایی ها را مجاب کرد آنها راه افتاده و با ایرانی ها دست بدهند.
بازیکنان سرخپوش ایران و سیپیدپوش های آمریکایی با یکدیگر دست دادند، لبخند زدند، عکس گرفتند. فیفا آن روز را "روز بازی جوانمردانه" خواند. احمد رضا عابد زاده کاپیتان ایران با خنده های شیرینش هدایای پرشماری را به توماسدولی کاپیتان آمریکا داد. کایپتان آمریکا تاکنون آن قدر هدیه در میدان ورزش نگرفته: دسته گل، سینی مسی نقش و نگاردار، صنایع دستی ایرانی.
اورس مه یر داور سویی در سوتش دمید. آمریکایی ها سریع بودند و سرخپوش ها خونسردتر. خداداد عزیزی و مهدی مهدوی کیا توانایی های فردی شان را به رخ می کشیدند. آمریکایی عزیزی را سرنگون کردند و مه یر نقطه پنالتی را نشان نداد و بعدها به اشتباهش اعتراف کرد. نیمه اول رو به پایان بود که بازیکنی گل زد که گلی از او به یاد نسپرده بودیم. آن هم با ضربه سر: حمید استیلی مرد میانی. جواد زرینچه که چند بار از جناح راست نفوذ کرده توپ را روی دروازه سانتر کرد. کیسی کلر کمی جلو آمده بود و استیلی با سر به توپ ضربه زد. ضربه ای آرام و قوسی. کیسی کلر مسیر توپ را تشخص داد ولی دیر بود و توپ از فراز دستانش رفت درون دروازه. استیلی از فرط شادی دست هایش را به دو سو گشود و کودکانه دوید. اشک چشمانش را فرا گرفت. به یادماندنی ترین شادی پس از گل تاریخ فوتبال ایران از آن او شده بود.
آمریکایی ها نیمه دوم را جانانه تر آغاز می کنند. محافظه کاری در دفاع را کنار می گذارند. جلو می آیند و جلوتر. ولی بی ثمر. ولی بی نتیجه. زمان سپری شد و عقربه چرخید و چرخید. دوباره . دوباره. شش دقیقه به پایان ضدحمله مهارناپذیر مهدوی کیا دوباره به فروریختن سنگر آمریکا انجامید. مهدوی کیا به سوی دروازه کیسی کلر تاخت. مهار ناپذیر، از کمند رها شده. شش دقیقه به پایان، فقط شش دقیقه. توپ را پاس نداد و خودش دروازه را گشود: ایران 2 - آمریکا صفر.
یک ربع به پایان تعویض های طالبی از راه رسیدند: علیرضا منصوریان جای خداداد عزیزی، نعیم سعداوی جای جواد زرینچه و همین طور افشین پیروانی جای نادر محمد خانی. تغییر ترکیب قلب دفاع ناقوس خطر را به صدا درمی آورد. جلال طالبی بعدها می گوید آن تعویض یک سوء تعبیر بوده. دروازه عابدزاده بلافاصله پس از آن تعویض با ضربه برایان مک براید باز می شود: ایران 2- آمریکا 1. سه دقیقه پایانی سه دقیقه طوفانی بود. آمریکایی ها به آب و آتش زدند. مفهوم زمان در هر شرایط با شرایط دیگر تفاوت داد. وقتی انتظار واقعه شیرینی را می کشید زمان به کندی سپری می شوید و وقتی انتظار ناگواری را می کشید ثانیه ها به حساب نمی آیند. دقایق یکدیگر را خوردند. ثانیه ها، صدم ثانیه ها... زمان تلف شده. بیقراری. بیتابی. ولی عابدزاده دیگر تسلیم نشد. پیروزی از کف نرفت. اولین پیروزی ایران در جام جهانی.
میلیون ها ایرانی به کوی و برزن ها ریختند. فریاد شادی سر دادند. بانگ شادی همه جا را فراگرفت. هیاهو و هنگامه. شوق و ذوق. داد و بی داد. جست و خیز. کودکی کردن و آواز سر دادن. چراغانی شهر با نور اتومبیل ها. آواز خواندن با بوق اتومبیل ها. عکس گرفتن. فیلم گرفتن.
ایران در مون پلیه در سومین بازی اش مغلوب آلمان میشد. الیوربیرهوف یورگن کلینزمن دو بار دروازه را می گشودند. ایران به خانه بازمی گشت. با امتیازات بیشتری از سه نماینده دیگر آسیا، عربستان، ژاپن و کره جنوبی. بالاتر قرار گرفته از اسکاتلند ، اتریش و بلغارستان و کامرون در جدول کلی بازی ها.
بازیکنان پیروز آن دیدار را "نسل طلایی" خواندند. نسلی که درهای فوتبال اروپا را به سوی استعداد های ایرانی گشود. نسلی که تاریخ فوتبال ایران را ورق زد.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
بازگشت رونالدو به منچستریونایتد: هفت پرسش
نگاه انتقادی اکونومیست به صعود ایران!
کیروش: از منچستر تا تهران برخلاف مسیر آب
وقتی عروسی به کوچه ایران رسید
روزی که بلیت جام جهانی مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمین
زیدان - آلگری: نیشها را به هیچ بگیر
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین 50 ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
زیدان ماند و انریکه رفت
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
چلسی 2017: دویدن دنبال باد
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
مسی: خرمن آتش در میعاد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
سی ال؛ لبخند دارودسته مادریدی
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
تو هم تمام شدی آقای ونگر
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
تجدید خاطره با ایکر کاسیاس
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
اولین توفان: وسترن در امجدیه
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
گواردیولا در باتلاق انگلیسی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
با این بارسلونا چه باید کرد؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟
وداع با منصور پورحیدری؛ آن چروکهای عمیق