به گزارش "ورزش سه"، شاهرخ غلامرضا پور مهاجم تیم فوتبال مس کرمان دو فصل گذشته برای گذراندن خدمت سربازی در تیم فجرسپاسی مشغول به فعالیت بود. این بازیکن سال گذشته سه گل برای تثبیت بقای تیم غلام پیروانی به آلومینیوم اراک زد و روز گذشته با مس کرمان گلی به تیم سابق خود زد که شانس شیرازی ها را برای صعود به لیگ برتر کم کرد.
غلامرضاپور در گفتگو با "ورزش سه" در خصوص دو سال متفاوت که سال اول با شکست بر ابر صنعت نفت از صعود به لیگ برتر بازماند و سال گذشته که با پیروزی روز آخر در لیگ ماندنی شد و شرایطش طی این دو سال در شیراز می گوید: اول اینکه دو سال تیم ما خیلی خوب بود و اکثر بازیکنان سرباز لیگ برتر به شیراز آمده بودند. در آن فصل در نیم فصل اول دوم شدیم، اما در نیم فصل دوم اما شرایط مالی خوب نبود و در یک برهه چهار باخت آوردیم که شرایط تیم بد شد؛ با این حال باز هم دوم شدیم. البته نباید اینطور نمی شد و باید 4 هفته پیش از پایان رقابت ها صعود می کردیم.
وی در ادامه و در خصوص سه گلی که برای ماندن فجر در بازی آخر زد، توضیح داد: سال گذشته خیلی بد بود. شرایط مالی اصلا خوبی نداشتیم و غذا و خوابگاه هم نداشتیم و آقای پیروانی به تیم آمد و با توجه به محرومیتی یک ساله ای که داشتم، شرایط بسیار سختی داشتیم. حتی مدتی به من گفتند که به شهر خودت برو. ولی آقای پیروانی به مسئولان تیم گفت که این پسر باید باشد. بعد هم از ایشان خواهش کردم که با تیم تمرین کنم که قبول کردند و برای کاهش محرومیتم هم صحبت کردند و محرومیت یک ساله ای که داشتم، 3 ماه شد. در بازی های آخر امید کمی داشتیم ولی انگیزه و تلاشی که داشتیم باعث شد تیم بماند. هر چند این مدت خیلی خوب برای من سپری شد ولی با کمک های شاه غلام و همراهی تمام بچه ها این تیم ماندنی شدم.
غلامرضا پور که روز گذشته با به ثمر رساندن تک گل بازی در شیراز، صعود تیم فصل گذشته خود را به اما و اگر کشاند، در این خصوص هم بیان کرد: تنها فرق ما با آنها این بود که ما استرس نداشتیم و آنها استرس داشتند. البته من از هوادارن و مدیرعامل فجر انتظار داشتم تشویقم می کردند ولی اگر با اتفاقاتی که روز گذشته افتاد، فهمیدم اگر مارادونا هم باشی خیلی زود فراموش می شوی. بعد از گل هم من شادی نکردم و دست هایم را بالا بردم.
مهاجم مس کرمان در مورد اتفاقاتی که سرنوشت فجرسپاسی را به او گرده زده، اینگونه پاسخ داد: من همیشه با توجه به اینکه دوستان زیادی ندارم، زیاد خیال پردازی می کنم. قبل از بازی چند تا از دوستانم به من زنگ زدند و گفتند گل می زنی. می دانستم اگر در بازی در لحظه مناسب و در جای مناسبی باشم می توانم گل می زنم و وقتی در بازی مقداد به من پاس داد، می دانستم که گل می شود. البته همیشه برای من اول و آخر ماجرا خوب بوده است ولی وسط های ماجرا زیاد خوب پیش نمی رود ولی برای رسانه ها و مردم بیشتر آخر داستان مهم است.