مهره های شاخص و کلیدی فراوان. این معرفی نامه برزیل 2018 بود، اما خوب به مانند تمام نیمه های پر، این نیمه پر نیز نیمه خالی داشت.
مسئله برهم خوردن تعادل به خاطر سنگینی بیش از حد. اینجاست که بعضی از مفسران گاهی مشاوره می دهند که از فلان بازیکن خوبت بگذر، روی نام فلان بازیکن ستاره ات خط بکش. به کفه های ترازو فکر کن نه به کیسه در دستانت. سنگینی مشکل برزیل در مقابل سوئیس بود که بچه تخس و به درد نخوری هم زایید. بچه ای به نام " چه کسی مسئول است؟ "
بازیکنان باکیفیت پرتعداد حمله ای برزیل هر کدام به صورت تک نفره توانایی تزریق انرژی، خلاقیت، ریتم و فشار را به سیستم حمله ای تیم داشتند، ولی در قالب یک تیم شبیه تنبل هایی بودند که روی کاناپه لم داده و هر کدام به دیگری می گفت : " تو موزیک رو پلی کن" .
اما این تمام ضعف برزیل نبود .ضعف بزرگ از استراتژی زردها برمی خواست. در دو بازی دوستانه پایانی برزیل برابر کرواسی و اتریش که به بردهای دو صفر و سه صفر منجر شدند یک ابهام وجود داشت. احتیاط برزیل یک تاکتیک موقت است یا یک استراتژی مداوم!
بازی با سوئیس همه چیز را برملا ساخت. ما با یک برزیل آرام و محتاط و دفاعی طرفیم. خوب این در نفس قضیه مشکلی ایجاد نمی کند. مشکل اصلی جای دیگری بود. چرا برزیل آرام و متفکر و خطرناک در مقابل کرواسی و اتریش به برزیل آرام و آرام و زیادی آرام در مقابل سوئیس بدل شد؟
*پلن دوم. آنچه که نه فقط مشکل برزیل محتاط و دفاعی، که مشکل اکثر تیم های تدافعی می باشد. این تیم ها تا وقتی بازی مساوی است مشکلی ندارند و وقتی هم که از حریف جلو می افتند با ضدحملات برق آسا گلهای بعدی را نیز می زنند. هر دو گل دوم برزیل در مقابل کرواسی و اتریش با روش ضدحمله به دست آمدند. اما وقتی که مسئله " نیاز به پیروزی" برای آنها مطرح می شود به اصطلاح می توان سره را از ناسره جدا نمود.
تیم تیتو پس از خوردن اتفاقی گل مساوی باید اقدام به موقعیت سازی را از طریق فشار مداوم به حریف دیکته می کرد. باید با اجرای پلن دوم نشان می داد که یک تیم با تخصص کافی در کشف راه حل های مختلف بازی کردن است. اما نه، تغییری ایجاد نشد. خط شروع پرس تیم همچنان در زمین خودی بود و تا دقیقه هشتاد و پنج نیز به زمین حریف انتقال پیدا نکرد. آمار در این زمینه وحشتناک است، فقط دو مورد توپگیری در یک سوم هجومی که آنها نیز پس از دقیقه هفتاد و پنج به بعد رخ دادند. همه چیز آرام بود و آرام نیز پیش رفت. برزیل بیش از حد در قفس استراتژی اولیه اش گرفتار بود و خوب شما وقتی توانایی تغییر در جریان بازی به نفع نیازهایتان را نداشته باشید محکوم به عدم نتیجه گیری هستید.
*اما در کنار مسئله پوزیشنینگ کامل تیم، برزیل نتوانست در بحث پوزیشن های کوچک نیز انتظارات را برآورده کند. پوزیشن های کوچکی که قرار بود در قالب زوج ها و مثلث های تهاجمی، ساختارهای تدافعی را تخریب کنند. یکی از این زوج سازی ها در رابطه با مارسلو_ نیمار بود. هرچند روی گل تیم زوج سازی آنها موفق بود اما در خلال بازی دیگر از آنها کار ترکیبی دیده نشد و دلیل آن به عدم تعریف صحیح شعاع حرکتی دو نفر نسبت به هم برمی گشت. وقتی نیاز به حرکت ضربدری بود ما از آنها حرکت در موازات هم را می دیدیم و وقتی به حرکت L شکل نیاز بود گزینه دیگری اجرا می شد. البته پویایی و تلاش آنها برای برقراری این مسئله می تواند هر برزیلی را امیدوار سازد که این "بی نظمی حرکتی مختلف" در بازی های بعد به یک "هارمونی حرکتی متنوع" توسعه پیدا نماید.
*البته مسئله بغرنج تر از ضعف تیم در پوزیشن های کوچک به جناح مخالف برمی گشت. جایی که ویلیان نود دقیقه نتوانست پاسخی برای خنثی شدنش در بازی پیدا کند و نه دنیلو توانایی تزریق توپ به وی را داشت و نه ژسوس توانایی این را داشت که با شیفت های سریع به سمت مخالف، تزریق فضا را برای وی انجام دهد و بله تیتو این را باید به عنوان یک دردسر قبول کند و در تمرینات راه حل ها را به این بازیکن بسیار مهم تیم آموزش دهد و البته به تعادل تیم، به چگونگی ایجاد شدت توسط تیم نیز باید فکر کرده و این بار راه حل ها را باید به کل اعضای تیم آموزش دهد.
(مجتبی مرشد نژاد)