سایت رسمی فوتبالی- غروب دوشنبه به مردی نگاه می کردم که با بالاترین صدای ممکن با دوستش صحبت می کرد. در کافه مرکزی لندن که در آن بودم. سر و صدا اتاق را پر کرده بود و زمین از بالا و پایین پریدن جمعیت می لرزید. چند دقیقه بعد در چند صد یارد دورتر، مردم و بیشتر مردان، به جاده و خیابان های تاتنهام کورت سرازیر شدند و جلوی ماشین ها را می گرفتند تا احساسات خود را با رانندگان تقسیم کنند. آنها آنقدر جلوی هر ماشین می ایستادند تا تصمیم بگیرند که راننده به اندازه کافی شاهد خوشحالی آنها بوده است. این اتفاق به این دلیل بود که هری کین در وقت های اضافه گل پیروزی بخش انگلیس در برابر تونس را در اولین دیدار گروهی این تیم در جام جهانی به ثمر رساند. خدا می داند که اگر تیم گرت ساوت گیت با نتیجه ای پر گل حریف را شکست می داد آنها چه عکس العملی از خود نشان می دادند.
خدایا! من از تیم ملی فوتبال انگلیس متنفرم.
من این را به عنوان یک غیر فوتبالی نمی گویم. من 40 سال فوتبال تماشا کردم و من سالها از وقت و پولم را پای این ورزش گذاشتم. من ادیتور یک مجله فوتبال و مجری یک برنامه فوتبالی در رادیو بودم. من بلیت های فصل کوئینز پراک رنجرز را دارم و وقتی آن ها در خانه بازی ندارند گاهی به تماشای فوتبال های بیرون از لیگ می روم. در تعطیلات سعی می کنم یک فوتبال محلی پیدا کنم حتی اگر از لیگ های ضعیف تر باشد. من جزئی از فوتبال بودن را با تمام بالا و پایین های زیادش دوست دارم.
من این را به عنوان کسی که می خواهد ارزش بریتانیا را کم کند، نمی گویم. خودم اینطور نیستم اما مشکلی با حس غرور و هویت بریتانیایی و انگلیسی ندارم. من هوادار تیم های انگلیسی و بریتانیایی در سایر ورزش ها هستم. من با افتخار بازی تیم کریکت انگلیس در برابر استرالیا که باعث شکست رکورد بیشترین امتیاز در یک روز از مسابقات بین المللی شد را دیدم. من برای ورزشکاران انگلیسی داد زدم حتی اگر شک داشتم که به دلیل مصرف مواد مخدر تنها با نیمی از قدرت خود به میدان رفته اند.
من فقط از تیم ملی فوتبال انگلیس متنفرم. من سالها همینطور بودم و چشم اندازی برای تغییر آن در آینده نمی بینم.
من فکر میکنم این محصول سن و نسل من است. من در دهه 1980 نوجوان بودم وقتی انگلیس با تعداد زیادی از هولیگان ها به سرتاسر دنیا سفر می کرد. افتخار کردن به تیم ملی که هر اینچ از هر بازی آن مشغول آزار دیدن ساکنان شهری غیر معلوم از حضور طرفداران آن بود، بسیار سخت به نظر می آمد.
اما دهه 80 علاقه فوتبالی من را به شکلی دیگر درآورد چرا که آن سالها آخرین سالهایی بود که پول چنان به فوتبال سرازیر نشده بود که روابط بین بازیکنان و مردم عادی به شکلی باورنکردنی تغییر کند. وقتی هولیگانیسم در بیرون زمین در معرض از بین رفتن قرار گرفت، رفتار بازیکنان و شرایط آنها جایگزین دلیل نفرت من شد. در انتهای دهه 90 تیم ملی انگلیس از بازیکنانی پر شد که هر ذهن درستی از آنها دوری می کرد. کسی که چنان از پیشنهاد 55 هزار دلاری شوکه شد که نزدیک بود از جاده منحرف شود ( اشلی کول )، کسی که از سه بار ضربه زدن به مردی که بعد از شکست در رسیدن به رکورد فیل کولینز، تبرئه شد ( استیون جرارد )، کسی که یک روز بعد از 11 سپتامبر یک توریست آمریکایی را مسخره کرد و بعدها به یک بازیکن دیگر فحاشی کرد ( جان تری ) وکسی که فیلم های مستهجن با دو هم بازی دیگر خود تهیه کرد ( فرانک لمپارد ). نمی توانستم به تیم ملی انگلیس نگاه کنم در حالی که حضور این افراد در آن بهترین دلیل ممکن برای آتش زدن پرچم کشور بود.
عادلانه باید گفت که تیم ملی فعلی انگلیس به آن بدی نیست ( هرچند آنها بازیکنان جوانی هستند و هنوز زمان دارند ). اما وطن پرستی اغراق آمیز و آزار دهنده پیرامون آنها رو به رشد است. جشن های روز دوشنبه، جشن های عادی فوتبالی نبود برای شادی بعد از گلزنی نبود. این جشن برای کسانی بود که می خواستند ثابت کنند که چقدر این تیم، این مسابقه و این کشور برای آنها اهمیت دارد و چرا سایرین نیز باید چنین حسی داشته باشند. شما می توانید اگر دوست دارید استعاره خروج از اتحادیه اروپا را در اینجا به کار ببرید.
من فکر میکنم که در این احساس تنها هستم. یک هوادار متعهد فوتبال انگلیسی که آرزوی باخت تیم ملی کشورش را دارد. اما وقتی صبح سه شنبه از چندین نفر پرسیدم، متوجه شدیم که تعداد زیادی از مردم با دلایل مشابه چنین نظری دارند. البته این که من با دوستان خودم که طبیعتا به دلیل نزدیکی افکار با هم دوست هستیم، صحبت کردم هم در این بین بی تاثیر نیست.
شاید فقط ما باشیم. اما همه یک چیز را می خواهیم. حذف هرچه سریعتر انگلیس از جام جهانی تا بتوانیم این رقابت ها را در آرامش ببینیم.
یادداشت از مایکل هان