وب سایت فوتبالی- افتخاری، مدیری سنتی که هیاتی مدیریت میکند و به کار جمعی اعتقادی ندارد و برهان و ادلهاش برای تصمیماتش توسل به کنیه و جدش است!
به گزارش فوتبالی به نقل از ایران ورزشی، نه استعفایی در کار نبود. یعنی قرار نبود باشد. او رفت چون دیگر جایی برای ماندن نبود. با کوله باری از ناکامی، اشتباه و نومیدی. همو که آمدنش غیرمنتظره بود اما رفتنش قابل پیش بینی.
او همان مدیری بود که روزگاری از الصاق ستاره چهارم روی سینه استقلال سخن میگفت و اینگونه ناآشناییاش را با باشگاه استقلال عیان کرد تا مضحکه خاص و عام شود. همو که در فوتسال دکترین مدیریتش را دیده بودیم؛ مدیری سنتی که هیاتی مدیریت میکند و به کار جمعی اعتقادی ندارد و برهان و ادلهاش برای تصمیماتش توسل به کنیه و جدش است!
مدیری که در استقلال همان مسیر را دنبال کرد غافل از اینکه در باشگاه بزرگی چون استقلال نمیتوان با همان روش و همان مدل جلو رفت و این سیستم شکست خواهد خورد.
افتخاری در استقلال با همین دکترین، یک فصل و اندی را پای علیرضا منصوریان و نمایشهای حقارت بارش ایستاد و استقلال را سوزاند و سرانجام زمانی دست از او کشید که دیگر خود علی منصور رویی برای ماندن نداشت. گویی افتخاری نیز مرعوب نمایشهای بی مزه و کلیشهای منصوریان شده بود و با همین رفتارها مسخ شده به نظر میرسید وگرنه با آن همه ناکامی و آن اندازه انتقادات جایی برای اعتماد و ایستادن پای سرمربی جوان وجود نداشت.
افتخاری بعد از منصوریان با الگوبرداری از ماکت موفق پرسپولیس، به سراغ استفاده از مربی خارجی رفت تا با استفاده از یک چهره جذاب خارجی بتواند تمامی نواقص، کم کاریها و اشکالات خود را زیر نام مربی خارجی کاور کند و از مهلکه فشار و انتقادات بگریزد. انتخاب او اما چندان جذاب و هیجانانگیز نبود و بعد از این دست و آن دست کردن در نهایت به وینفرد شفری رسید که با همه مشکلات و بدبینیهای ابتدایی استقلال را از گرداب ناکامی و تباهی نجات داد و به کرانه آرامش و موفقیت رهنمون کرد اما این موفقیت نباید حقیقت را مستتر کند و فراموش نکنیم که افتخاری در انتخاب سرمربی خارجی هم به بیراهه رفت و شفر گزینه آخری بود. گزینهای که از سر ناچاری و ارزانی به او اعتماد شد. مدیرعامل استقلال در حالی به شفر رضایت داد که گزینههای جذابی چون فاتح تریم و زلاتکو دالیچ روی میز بودند. تریم که البته نیازی به معرفی و تعریف ندارد و دومی که همین چند روز پیش بزرگترین افتخار تاریخ فوتبال کرواسی را رقم زد!
گزینههایی که بیتردید هر کدام از آنها یک چالش جذاب برای استقلال میتوانستند باشند اما افتخاری با سقف کوچک آرزوهایش و نگاه حداقلی خود به گزینهای بسنده کرد که قریب به یک سال بیکار بود، در دهه هشتم زندگیاش قرار داشت و از آخرین شغل خود اخراج شده بود!
هر چند که همین گزینه دم دستی رستگاری آبیها را رقم زد اما این رستگاری آرامش قبل از توفان بود. بعد از قهرمانی در جام حذفی با شفر و در حالیکه همه منتظر یک فصل رویایی با شفر بودند، دکترین افتخاری کار را به جایی رساند که آبیها بدل به ضعیفترین و نومیدکنندهترین تیم تابستان شدند. مدیر کوتهبین آبیها عنان تیم را تمام و کمال به دست راست خود سپرد و کنار گود نشست تا نمایشهای خنده دار پندار توفیقی را در قالب عنوان بی مسمای «پندارتایم» شاهد باشد. همو که مدعی بود بزرگترین قراردادهای نفتی با امضا و تدبیر او منعقد شده اما از اوج هنرش قراردادهای شرطی با ستارهها بود که به راحتی به ثمن بخس در تابستان مسیر جدایی را در پیش بگیرند و دست استقلال در پوست گردو بماند. همو که برای عقد قرارداد با بازیکنان بی نام و نشان در نیمه شب اقدام کرد تا خیمه شب بازی پندارتایم را کامل کند، در حالیکه ستارههایی مثل تیام و جباروف در اروپا در حال خوشگذرانی بودند و تمرین استقلال بدون بازیکن کلیدی و موقر فصل پیش به شکل تق و لق برگزار میشود.
آخرین میخ بر تابوت مدیریت استقلال را، ماجرای پرحاشیه بازی سوپرجام کوبید. یک شهرآورد تماشایی که تاریخ آن از سه ماه پیش اعلام شده بود و میتوانست یک پیش درآمد جذاب و هیجان انگیز برای یک فصل داغ باشد اما باشگاه استقلال مثل همیشه منفعلانه و بیاعتنا رفتار کرد که مربی منضبط و قانونمندی چون شفر حضور در برنامههای تلویزیونی و گشت و گذار در اروپا را به حضور در تمرین و آماده سازی تیمش ترجیح دهد و عملا تیمی بهعنوان استقلال واقعی وجود خارجی نداشته باشد که بخواهد در سوپرجام به میدان برود و به همین راحتی از زیر بار این بازی شانه خالی کند تا یک جام راحت و بیچک و چانه نصیب پرسپولیس شود. آنچه مایه ریشخند و مضحکه استقلال در شبکههای مجازی به دست هواداران رقیب شد. یک شکست بیهوده و تمام عیار که حلقه محاصره چنان بر افتخاری تنگ کرد که دیگر جایی برای ماندن نباشد. او گذاشت و رفت چون دیگر نمیتوانست بماند و او گذاشت و رفت چون ماندنش غیرممکن بود.