به گزارش "ورزشسه"، جواد نکونام که اولین تجربه مربیگری خود در لیگ برتر را همراه با نساجی مازندران پشت سر میگذارد گفت و گویی تفصیلی با ورزش سه در خصوص مسائل مختلف فوتبال ایران انجام داد. صحبتی که درباره نحوه صعود نساجی به لیگ برتر بعد از 24 سال، نحوه مربیگری نکونام، کار با برانکو و کیروش و ... انجام شد. این گفت و گوی جذاب و جالب به شرح زیر است:
اول از همه میخواهیم در رابطه با خود جو نساجی و فضا و شور و حال خاصی که دارد صحبت کنیم. نحوه ورود شما به لیگ برتر و جمعیتی که دارید و طرز آمدنتان به لیگ برتر مورد توجه فوتبالدوستان قرار گرفت. الان همگی بعد از پرسپولیس و استقلال طرفدار شما هستند. این انرژی مثبت را خودتان حس کردید و نظرتان چیست؟
واقعیت این است که این انرژی مثبت را بعد از اولین بازی مقابل مس کرمان که در قائمشهر برگزار شد، حس کردم. در دور رفت که با خونه به خونه به قائمشهر رفتم و بازی را باختیم، این قضیه زیاد به چشمم نیامد که جو ورزشگاه خیلی سنگین باشد، البته آن بازی دربی هم بود و شرایط متفاوت و حساسیت های خاص خود را داشت. اما در اولین بازی که به قائمشهر رفتم و با مس کرمان بازی داشتیم، از بدشانسی ما هم تیم دقیقه 57 ده نفره شد، در حین بازی و پس از آن چنین حسی داشتم و انرژی مثبتی را که مردم در این ورزشگاه آورده بودند حس می کردم. هرچه بازی ها جلو می رفت، این شرایط برای ما بهتر می شد. ما دو هفته پس از آن بیرون خانه بازی کردیم و با توجه به شرایط نباید حتی امتیاز از دست می دادیم و هر گل برای ما اهمیت زیادی داشت. شرایط صعود برای ما خیلی سخت بود ولی هرچه جلو می رفتیم، این انرژی و نیروی مردم و رفتارهای آنها ما را مجبور می کرد بهترین عملکرد و بازدهی را داشته باشیم. شرایط طوری بود که هر تیمی را می بردیم باز هم در جدول تکان نمی خوردیم، تا اینکه رسیدیم به تیم هایی مثل بادران، نفت مسجد سلیمان و فجر که بالاخره در جدول تکانی خوردیم. بعد از بازی بادران ما نیرو و انرژی را در کل کشور احساس می کردیم که همه دوست دارند به خاطر این جوی که در قائمشهر هست، این تیم صعود کند. مثل تراکتور در سال اولی که به لیگ برتر آمد. به هر حال هر کسی باید خودش تلاش کند و زحمت بکشد تا به موفقیت برسد، ما هم همه این کارها را انجام دادیم. اما فکر می کنم کنار همه این ها و نتایج خوبی که در 9 بازی گرفتیم، یک سناریو و یک پازل وجود داشت که قطعات آن کنار هم قرار گرفتند و از قبل تعیین شده بود که سرنوشت نساجی اینگونه رقم بخورد و به لیگ برتر صعود کند.
- برای اینکه این جو و فضا عادی نشود و سرنوشتی مثل برخی دیگر از تیم های صعود کرده به لیگ رقم نخورد چه تدابیری اندیشیده اید.
مسئله ای که مردم قائمشهر به خوبی می دانند، این است که نساجی نفس، امید و زندگی همه مردم است و این خیلی موضوع مهمی است. ما خودمان در تمرینات، در زمین و حتی در رفتنمان به قائمشهر این را کاملا حس می کنیم. وقتی اتوبوس ما برای رسیدن به زمین تمرین از داخل شهر قائمشهر عبور می کند، یک حس عجیبی وجود دارد که من شخصا آن را لمس می کنم. شاید برای بازیکنان جدید ما کمی تازگی داشته باشد، اما آنها هم قطعا این را حس خواهند کرد. دیشب داشتم بازی بارسلونا و اوئسکا را می دیدم و یاد سالی افتادم که اوساسونا در لیگ دسته 2 بود و خودم آنجا بازی می کردم، سال بعد هم تیم به لالیگا صعود کرد. اکثر تیم های دنیا وقتی به سطح اول صعود می کنند، سال اول می توانند کاندید سقوط باشند، مخصوصا اگر تیمی باشد که سال های طولانی در این سطح حضور نداشته باشد. نگه داشتن این تیم ها در لیگ سطح اول خیلی کار سختی است. مردم باید به این فکر کنند که تیم 24 سال طول کشیده تا به لیگ بیاید و اگر ما امسال به روزهای اول فقط فکر کنیم، قطعا نیم فصل دوم را از دست می دهیم. باید مردم مرور کنند که در این 24 سال چه اتفاقاتی افتاده است. در برف، سرما و گرما یا بردهای شیرین و باخت های سنگین کنار تیم بوده اند و حالا هم فقط باید فکر کنند که برای موفقیت تیم تلاش کنند، چه زمانی که 6 گل بزنیم، چه روزی که 4 گل بخوریم. فقط باید با هم باشیم و از تیم، بازیکن و شهر حمایت کنیم. راه دیگری برای موفقیت وجود ندارد و اگر کسی فکر می کند پارسال فقط مربیان باعث صعود تیم شده اند، اشتباه می کند. اگر تلاش بازیکنان، مردم و مدیران و مالکان باشگاه نبود، قطعا این تیم صعود نمی کرد. این یک کار تیمی است و من به تنهایی نمی توانم کاری انجام دهم. مردم باید این را متوجه باشند که نتیجه آن همه سختی، شیرینی بازی با تیم هایی مثل پرسپولیس، استقلال، تراکتور، سپاهان و ... است. بازیکنان ملی و ستاره ها جلوی ما بازی می کنند و ما از دیدنشان و بازی کردن در مقابلشان لذت می بریم. این را باید ادامه دهیم و مقطعی فکر نکنیم. آنچه نساجی را به موفقیت می رساند، همان شعار مردم قائمشهر یعنی «حمایت تا قیامت» است.
- از اوساسونا گفتی. چه شباهت هایی میان نساجی و اوساسونا یا قائمشهر و پامپلونا می بینی؟
زمانی که به اوساسونا رفتم، از دوستان و ایرانی هایی که آنجا بودند، اطلاعات می گرفتم. پامپلونا با احتساب روستاهای اطرافش حدود 200 هزار نفر جمعیت داشت. استادیوم هم نهایتا 15 هزار نفر ظرفیت داشت، ولی در تمامی بازی ها پر می شد و بلیت ها را قبل از فصل می خریدند. آنها شعاری دارند که می گوید من قرمز هستم تا وقتی که بمیرم. اینگونه از تیمشان حمایت می کنند. طرفداران 6 آتیشه پشت دروازه دارند که همه زندگی شان اوساسونا است و هرجای اسپانیا که بازی باشد، آنها برای تشویق تیم می آیند. برای آنها نه برد مهم است و نه باخت. فقط یک کلمه را می شناسند: «اوساسونا». این شرایط در نساجی هم هست و مردم واقعا عاشق تیم هستند.
مثلا مارتین، مربی ای که در همان سال تیم را به لیگ برتر آورد، در سال بعد دوباره با تیم به دسته پایین تر سقوط کرد. ولی فقط تیم برای هواداران مهم بود و روزی که مارتین داشت از تیم می رفت، فقط از او تشکر کردند که یک بار توانست تیم را به لیگ برتر ببرد، چون شرایط برای صعود اوساسونا خیلی سخت بود. یادم می آید در سالی که دسته 2 بودیم، تعداد اعضای دائمی باشگاه اوساسونا به 11 هزار نفر رسید. الان با وجود اینکه دو سال است در لیگ دسته 2 حضور دارند، این تعداد را به بیشتر از 18 هزار نفر رسانده اند یعنی حمایت هایشان بیشتر شده است. این ناشی از عشق و علاقه آنها به تیمشان است. اصلا برای آنها اهمیت ندارد که مدیرعامل تیم چه کسی است، با هر کس که تخلف کند، برخورد می کنند. قبلا مدیری داشتند که با استفاده از کارت باشگاه، کارهای غیرقانونی کرده بود، مردم او را هو می کردند ولی وقتی زمان بازی تیم می رسید، استادیوم پر بود و کسی از حمایت دریغ نمی کرد. آنها طوری حمایت می کردند که مربی فقط به موفقیت اوساسونا فکر کند.
- فکر می کنی از نظر مدیریت و باشگاه این پتانسیل وجود دارد که یک ورزشگاه خوب با چمن مناسب برای هواداران فراهم شود؟
همانطور که ما الان به اینجا رسیده ایم که استادیوم را به سطح بین المللی بیاوریم تا بازی های لیگ برتر در آن برگزار کنیم و ساختن رختکن، مقاوم سازی استادیوم، نورافکن ها، چمن ورزشگاه، اسکوربرد و ... همه از کارهای مثبتی است که انجام شده و شما مطمئن باشید با عزمی که در مردم و مسئولان این شهر وجود دارد، نساجی در آینده نزدیک قطعا یک استادیوم خوب به دست خواهد آورد. در شمال کشور به خاطر شرایط آب و هوایی نیاز هست که یک چمن خوب وجود داشته باشد. اما متاسفانه تیم در لیگ برتر نبوده و شاید یک مقدار کم توجهی شده که آخر این زمین چمن به مصنوعی تبدیل شده است. الان باید قطعا به سمت حرفه ای گری برویم و یک چمن درست داشته باشیم. زمین تمرین ما باید مناسب باشد. کاری که من می توانم انجام دهم، این است که خواهش کنم و اطلاعات حرفه ای را در اختیارشان بگذارم که بهترین امکانات در این شهر فراهم شود. مسئولان باید این کار را ادامه دهند، در مورد رختکن ها ما برای بازی استقلال مشکل داریم. در خصوص چمن هم مشکلاتی بوده که خدا را شکر حل شد. همه دوست دارند اینجا کمک کنند، شاید بعضی کارها کُند پیش برود ولی مطمئن باشید در آینده ما در قائمشهر بهترین استادیوم و بهترین زمین های تمرین را خواهیم داشت به خاطر اینکه آن شهر و استان پتانسیلش را دارد. ببینید چند بازیکن از استان مازندران در لیگ یک و لیگ برتر بازی می کنند. به نظرم اگر فقط مازندرانی ها را کنار هم بازی بدهیم، یکی از قوی ترین تیم های لیگ ساخته می شود. پتانسیل اینجا بالاست و باید استفاده کرد. امکانات را باید در اختیار بازیکن، مربی و مردم شهر قرار داد تا در نهایت بتوانیم بازدهی بیشتری داشته باشیم.
- قطعا انتظار تو از خودت این است که در بالاترین سطح فوتبال ایران کار کنی. فکر می کنی این مسیر از نساجی عبور می کند یا با خود نساجی هم می شود کاری بزرگ کرد؟
قطعا با نساجی به چیزی که می خواهم می رسم. اولا اینکه من قرارداد 3 ساله با نساجی امضا کردم چون افق خوبی را برای خودم متصور بودم. می خواهم طی 3 سال به چیزی که با یک باشگاه قوی می شود رسید، با نساجی برسم. اگر این کار را بکنم، اتفاقی است که از پایه به آن فکر کرده ام و می توانم امیدوار باشم. اینکه یک تیم مدعی قهرمانی را به این عنوان برسانی، در نوع خود افتخار است اما این کار که تیمی را از دسته 2 بالا ببری و در لیگ بستر لازم را فراهم کنی تا در سال های آتی به هدف ذهنی ات یعنی مدعی قهرمانی شدن یا سهمیه کسب کردن برسی، کار خیلی سختی است. این چیزی است که خودم در ذهن دارم تا در آینده و در مربیگری به آن دست پیدا کنم. البته همه چیز به این نیست که من فقط حرف بزنم. باید تلاش و کار کنم تا به این هدف برسم.
تو کار مربیگری تنهایی نمیشود کاری کرد. آیا مالک باشگاه به دنبال این هست امکانات اولیه فراهم کند؟ این امکانات باعث میشود که مربی قدم رو به جلو بردارد.
در حال حاضر که با شما صحبت میکنم تمامی امکانات اولیه از سوی باشگاه بوده است. من بازیکنی بودم که بالاترین سطح فوتبال اروپایی را تجربه کردم و مربیگری خود را در کنار کارلوس کیروش شروع کردم و همه چیز را به صورت حرفهای دیدهام. در بحث ملی هم کنار کیروش بودم که همه چیز را به صورت حرفهای خواسته است. نگاه من به باشگاه نساجی هم همین بوده است. من در این جا حتی غذای بازیکنان را کنترل میکنم. ما حتی چند بازیکن داریم که در خوابگاه زندگی میکنند و ما غذای آنها را با منوی ورزشکاری تنظیم کردیم. خوشبختانه مالک باشگاه نهایت همکاری را با ما انجام داده است و اگر این اتفاق نمیافتاد ما پارسال به موفقیت نمیرسیدیم. وجود این نکات کوچک به ما خیلی کمک کرد. بحث تمرینی، بازیکنان، مربیان به کنار بیشتر قضیه به حمایت مدیران برمیگردد. من الان میتوانم تیمم را زودتر به هتل برده و غذای آنها و نکات مختلف را کنترل کنم و این بستر الان فراهم است. بازیکنان شهرستانی ما در حال حاضر شرایط زندگی کردن را دارند. درست است که شرایط خیلی حرفهای نداریم اما در حال حاضر ما یکی از تیمهایی هستیم که در لیگ شرایط خوبی را پشت سر میگذارد.
-اولین بازی بزرگ نساجی با پرسپولیس. آخرین بازی نساجی مقابل پرسپولیس مربوط است به سال 73. شما خودت همیشه جلو پرسپولیس بهترین بازیها را انجام دادی و تقریبا بازی بد نداشتی. به نظر می رسد این بازی برای خودت و شهر ویژه است.
موقعی که شما بازی میکنید یک حس و حال دیگری وجود دارد. اما زمان مربیگری شما فقط به خودت نمیتوانی فکر کنی. اول از همه تیم باید خوب کار کند و شما باید از قبل تیم را آماده کرده باشید برای بازی. ما میدانیم که پرسپولیس بسیار تیم بزرگی است ولی مهم این است که هواداران ما برای بازی با پرسپولیس به استادیوم بیایند و ما بتوانیم جلوی این تیم بازی کنیم؛ چیزی که قبلا برای مردم در تلویزیون وجود داشت و الان به حقیقت تبدیل شده است. ما باید به خودمان ببالیم که میتوانیم جلو پرسپولیس بازی کنیم و نتیجه خوبی به دست آوریم. برای خود من هم این جذابیت را قطعا دارد اما به نظرم مربیگری در هر بازی تکرار میشود و باید در هر بازی بهترین عملکرد را داشته باشیم و اگر ببازی باید از آن بازی درس بگیری و خودت را آنالیز کنی و متوجه شوی که چه اتفاقی افتاده است. لیگ طوری است که شما وقت نداری به گذشته فکر کنید و باید رو به جلو فکر کنید و نباید درگیر دو بازی شد.
تو کدام بازی برایت خاص بود؟
بازی که همراه با پاس تهران و با نتیجه 4-3 پرسپولیس را شکست دادیم برای من خاص بود. هم خوب بازی کردیم و هم بردیم. بازی خوب مقابل پرسپولیس زیاد داشتیم در یک کسابقه دیگر توانستیم پرسپولیس را 3-1 شکست دهیم. بازی بد هم جلوی این تیم داشتیم. من اولین دیدارم جلو پرسپولیس را باختم. البته باید گفت که زندگی ادامه دارد و به یک بازی وابسته نیست. ما این را باید بدانیک که از یک بازی چه چیزی به دست میآوریم.
برانکو در زندگی حرفهای تو بسیار تاثیرگذار بوده است. او در مسابقات آسیایی پوسان به شما میدان داد و در ادامه تو را به جای کسی بازی داد که مردم آن را بسیار قبول داشتند و انتظار کار فوقالعاده از جواد نکونام داشتند. حالا که الان خودت سرمربی شدهای کدام ویژگی برانکو در سرمربی را شاخصتر از همه چیز میدانی؟
برانکو قطعا شاخصههای بسیار زیادی داشته و توانسته تیم را به جام جهانی ببرد و قهرمانی بازی آسیایی شدیم. من حتی زمانی که برانکو دستیار بلاژویچ بود و من اولین بازی رسمی خود را برای تیم ملی انجام نکاتی که آنها گوشزد میکردند را یادداشت میکردم. چیزی که خیلی مهم بود تکرار کردن یک نکته توسط آنها بود. ما کارهای بسیار زیادی انجام نمیدادیم اما همان کارهای سخت را آنقدر تکرار میکردیم و چشم بسته آنها را در زمین انجام میدادیم. ما مثلا اگر قرار بود که ارسال داشته باشیم آنقدر آن را تکرار میکردیم که تبدیل به نقطه قوت ما بشود. تکرار کردن کارها برای ما در تمرینات بسیار مفید بود و اما مهمترین نکته برانکو جاه طلبی او بود. او هر روز برای ما تکرار میکرد که چه هدفی باید داشته باشید. در کل برانکو ویژگیهای خوب زبسیار زیادی داشت و نمیشود آن را محدود کرد و یک یا دو عدد آن را اعلام کرد.
خاطره تلخی از برانکو داری؟
تلخ؟ نه. هیچ خاطره تلخی از زمان برانکو وجود ندارد.
سال 2006 یک تایم بحرانی وجود داشت و بعد از جام جهانی اتفاقات تلخی رخ داد. هیچ نکته خاصی از آن زمان در ذهن تو وجود ندارد؟
من حتی بعد از جام جهانی هم زمانی که از ایران خارج شدم و به اسپانیا رفتن با برانکو در ارتباط بودم. چون واقعا برای فوتبال ایران زحمت کشیده بود و همه مردم ایران قدردان زحمات او هستیم. به دلیل اینکه خیلی از فوتبالیستهای زمان ما را آورد و بسیار از بازیکنان جوان را به فوتبال ایران معرفی کرد که حداقل 40،50 بازی ملی انجام دادند. این چیزی هست که باید ممنون برانکو باشیم. موضوع آزار دهنده در سال 2006 این بود که چه توقعی وجود داشت که ما پرتغال و مکزیک را شکست دهیم؟ قبلش من در امارات حضور داشتم و یک بازیکن تیم ملی آنگولا آن جا حضور داشت و او میگفت آرزو میکنم که ببرید. اما داخل ایران میگفتند که چرا پرتغال و مکزیک را نبردید. واقعا سخت بود. تیم ما خیلی تیم خوبی بود اما اگر یادتان باشد قبل از مسابقات ما چند یار کلیدی خود را از دست دادیم و یک سری اتفاقات رخ داد که به ضرر ما تمام شد.
تو یک کم دیرتر از بچهها بازنشسته شدی و سریع به جرگه مربیگری اضافه شدی. از بازیکنان آن زمان الان علی دایی، علی کریمی و یحیی گلمحمدی سرمربی هستند و لیگ شما هم جالب میشود و همه شما از شان بالایی بین مردم برخوردار هستید. افق مربیگری شما دقیقا چه خواهد بود؟
ببینید من از زمانی که فوتبال را شروع کردم برنامه خاصی برای خودم داشتم. اوایلش یک خورده سردرگم هستیم اما با گذشت زمان یک ایده و فرمی را پیدا میکنیم که میتواند کمک کند. شما در بازیگری تنها خودت هستی اما در مربیگری یک تیم هستیم. ما اگر بخواهیم حرفهای کار کنیم خیلی زمان میبرد و شاید حتی نگذارد خوب بخوابیم. به این نیست که بخواهم یک یا دو سال کار خوب انجام بدهم و بعدش آن را کنار بگذارم و بگویم در ادامه هم میتوانم خوب نتیجه بگیرم. بدون تلاش هیچ چیز امکان پذیر نیست. من در مربیگری رویا پرداز نیستم و به دنبال حقیقت هستم. من در مربیگری به دنبال این هستم شرایطی را فراهم کنم تا به حداکثر توانایی که در خودم دارم برسم. من میتوانم تا قطره آخر پتانسلیم را استفاده کنم و امیدوارم به آن چیزی که میخواهم اگر لیاقتش را دارم، برسم.
- تو در مربیگری مسیر متفاوتی را طی میکردی و در ادامه به مسیر دیگری افتادی. آقای کیروش در آخرین مصاحبه خود علیه برانکو گفت که تو کاری کردی که اردوی تیم ما در دبی به هم بریزد و یک سری آدمها از تیم ما جدا شوند و بعد از آن شرایط به حالت عادی بازنگشت. من فکر میکنم یکی از نفراتی که جداییش تاثیرگذار شد، تو بودی. یک مقدار در رابطه با این موضوع صحبت میکنی؟
من دوران فوقالعادهای در تیم ملی داشتم. از روز اول تا زمان خداحافظی. من شاید دو سال دیگر میتوانستم فوتبال را ادامه دهم. سالی که من از العربی قطر به ایران آمدم هنوز هم میتوانستم در قطر بازی کنم و پیشنهاد هم داشتم. ترجیح دادم فوتبال را کنار بگذارم و وارد مربیگری بشوم. با توجه به صحبتی که با آقای کیروش داشتم و قبل از آن هم سخنی بود که به تیم ملی جوانان بروم اما قبول نکردم. من آمدم پیش آقای کیروش و ترجیح دادم با هر شرایطی به فوتبالم ادامه دهم. از زمان بلاژویچ تمام نکات فنی را یادداشت میکردم. حتی تمامی نکات فنی کاماچو (سرمربی وقت اوساسونا) را یادداشت کردم و الان بسیاری از ایدههای خود را از آن الهام میگیرم. شروع مربیگری من با آقای کیروش بود. کاپیتان تیم ایشان بودم و رابطه بسیار خوبی با یکدیگر داشتیم. شرایط طوری بود که خودم تصمیم گرفتم به تیم ملی بیایم. اگر اردوی امارات را بخواهم کنار بگذارم دوران فوقالعادهای را همراه با تیم ملی پشت سر گذاشتم. روز اول هم به کیروش گفتم من برای یادگیری آمدم و اگر اشتباهی کردم حتما آن را به من بگویید. چون من بازیکن بودهام و تازه مربی شدم. غیر از امارات همه چیز خوب بود؛ در آن اردو اتفاقاتی رخ داد که بازیکنان پرسپولیس به تهران بازگشتند؛ مربیان هم بازگشتند؛ اتفاقاتی که بین باشگاه پرسپولیس و آقای کیروش رخ داد. اتفاقاتی که به همه ضربه وارد کرد. من قول دادم در خصوص اتفاقات امارات صحبت نکنم و نخواهم کرد اما چیزی که خیلی مهم به نظر میآید این است که من اگر میخواستم بمانم و ادامه دهم میتوانستم این کار را انجام بدهم اما خودم نخواستم. به دلیل اینکه یک سری چهارچوب برای خودم در زندگی قرار دادم و اگر میخواستم ادامه بدهم باید آنها را زیر پا میگذاشتم. خیلی دوستانه از تیم ملی جدا شدم و اگر دیده باشید هیچ مصاحبهای هم علیه کسی انجام ندادم. اگر میماندم خیلی بیشتر یاد میگرفتم اما صلاح این بود که از تیم ملی جدا شوم و مربیگری را به صورت شخصی ادامه دهم. در همان ابتدای مربیگری یک مدیرعامل لیگ برتری به من پیشنهاد داد که بیا و دستیار مربی خارجی شو؛ اما من قبول نکردم. من کمک مربی هیچ مربی نخواهم شد و فقط به دنبال سرمربیگری هستم. من تو خودم این را میدیدم که سرمربی یک تیم بشوم.
- تو خودت بازیکن قلدری بودی و در فوتبال پا پس نمیکشیدی. الان به عنوان مربی فکر میکنی چقدر از آن کارایی که انجام میدادی اشتباه بوده است؟ چون در فوتبال بالا و پایین بسیار زیاد است و بازیکن مورد بی توجهی و یا نامهری قرار میگیرد. الان خودت چه فکری میکنی؟
من در مورد مربیهایی که با آنها کار کردم هیچ فکری نمیکنم. چون با همه آنها بهترین روابط را داشتم. مگر آن که ببینم بی احترامی بزرگی به من شده است. کار اشتباهی که کردم بیشتر در اسپانیا بوده تا اینکه در ایران رخ دهد. من در اوساسونا مورد قبول مردم بودم و خودتان میدانید که بسیاری از مردم به من علاقه داشتند. اما زمانی که برای تعطیلات میآمدم دوست داشتم با یک یا دو روز تاخیر به اسپانیا برگردم که به دلیل نمایش خوبی که داشتم و حاشیهای نداشتم این اشتباه من را نادیده میگرفتند. الان کسی از بازیکنان خودم بخواهد این کار را انجام دهد من آن را نمیبخشم ولی این کار من در دنیای حرفهای قطعا اشتباه بوده و نباید انجام میدادم.
- درمورد تغییر زمان بازی با پرسپولیس نظرت چیست؟
ما تا به الان هیچ صحبت رسمی انجام ندادیم. فقط آقایی به نام خیبری به من زنگ زدند و گفتند آیا موافق هستی که من به عنوان سرمربی و از طرف خودم گفتم که موافقم و اگر به باشگاه پرسپولیس کمک میشود ما حاضریم یک روز تا پنج روز جلوتر از موعد مقرر با آنها بازی کنیم. حتی ما هفته بعدش با استقلال بازی داریم و آنها میخواهند به قطر بروند و بعد به قائمشهر بیایند. ما حاضریم که با آنها دیرتر یا زودتر و یا حتی در تاریخ دیگری بازی برگزار کنیم. من میدانم این دو باشگاه نماینده کشور ما در آسیا هستند و باید به آنها کمک شود. من به عنوان سرمربی نساجی اعلام میکنم که از نظر من مشکلی نیست که ما در تاریخ مورد نظر باشگاه استقلال و پرسپولیس موافقت کرده و با آنها بازی کنیم.
پژمان راهبر – علیرضا ابراهیمی
عکس از: امیرحسین خیرخواه