وبسایت فوتبالی- نسل جدید هواداران فوتبال، داوری ایران را با افرادی نظیر سعید مظفریزاده، علیرضا فغانی و محسن ترکی میشناسند اما داوری ایران، استاد این داوران را فراموش نخواهد کرد؛ مردی که به داوری شأن و شخصیت داد و پدید آورنده اصلاحات اساسی در آن بود.
پرویز سیار از پیشگامان عرصه داوری در ایران است به طوری که بسیاری از داوران نسل جدید ایران که حالا در میدانهایی نظیر جام جهانی و رقابتهای آسیایی سوت میزنند یا حتی کمیته و دپارتمان داوری را ریاست میکنند، دستپرورده او بودند. مردی سختگیر و با دانش که صدای سوتش لرزه بر تن هر بازیکنی میانداخت و اخلاق و قانون، یار و یاور او در هر بازی بود. کاپیتان تیم ملی، بازیکن سرشناس و سرمربی تیم مطرح پایتخت یا یک بازیکن درجه سه، هیچکدام برای سیار فرقی نمیکرد و هر که قانون و اخلاق را رعایت نمیکرد باید جریمه میشد. پزشکی که پایهگذار دانش در داوری ایران شد و قضاوت در زمین فوتبال را دچار دگردیسی کرد.
کوچهای کم رفتو آمد در محله قدیمی از تهران، اکنون محل زندگی پزشکی است که به خاطر ایران قید سوت زدن در بوندسلیگا را زد تا کشورش در عرضه داوری چیزی از اروپا کم نداشته باشد. مردی که اکنون ۸۰ سال را هم گذرانده است اما هنوز هم با لبخندی شیرین و چهرهای با همان اقتدار قدیمی از خاطراتش میگوید؛ از اهدافی که در جوانی داشت و با تلاش و کوشش توانست علم را با داوری عجین کند.
شرح کامل این گفت و گو را با پرویز سیار را در ادامه میخوانید:
* اجازه بدهید صحبت را از روزی شروع کنیم که ایران را ترک کردید. چه شد که برای تحصیل به آلمان رفتید؟
من ۱۲ ترم در انجمن ایران – آمریکا زبان انگلیسی یاد گرفتم و زبانم خیلی خوب بود. حتی زمانی کلاس نهم بودم، ناظم گاهی اوقات سر کلاس ما میآمد و آرام به معلم ما چیزی میگفت. بچهها دائم به من متلک میانداخت که باز باید معلم شوی. ناگهان دبیر ما بلند من را صدا میکرد: آقا معلم! من توجهی نمیکردم اما معلم بار دوم من را بلندتر صدا میزد و میگفت که باید بروم سر کلاس دوازدهم یعنی سه کلاس بالاتر از مقطع تحصیلی خودم و درس بدهم. البته چون در تیم فوتبال و والیبال با دوازدهمیها هم تیمی بودم، خیلی راحت سر کلاس به آنها تدریس میکردم. پس از اتمام دوران دبیرستان چون وضع مالی خوبی نداشتیم، مجبور شدم به جای آمریکا به آلمان بروم و در آنجا رشته تحصیلیام یعنی پزشکی را ادامه دهم.
* خانوادهتان با این موضوع مخالفتی نداشت؟
پدر من کارگر بود و ما مستاجر بودیم. هفت تا خواهر و برادر بودیم. پدر من به تحصیلات اهمیت زیادی می داد. من هدفم ادامه تحصیل در خارج از کشور بود و دوستهایی در آلمان، انگلیس و آمریکا داشتم اما با وجود مهارتم در زبان انگلیسی، نه به انگلیس رفتم و نه به آمریکا. با مشورت دوستانم تصمیم گرفتم که به آلمان بروم.
آلمانیها به این اهمیت میدهند که هر کسی مثلا به کاپیتان تیم ملی یا کاپیتان بایرن و دورتموند کارت قرمز نشان ندهد زیرا بعضی اوقات عقدههایی وجود دارد اما در آنجا نمیگذراند که این اتفاقات بیفتد. داوران در آلمان برایشان بسیار اهمیت دارد که ذرهای حق کسی ضایع نشود.
* شما برای تحصیل به آلمان رفتید اما چه شد که از دنیای داوری سر در آوردید.
من برای تحصیل به آلمان رفتم اما چون علاقه خاصی به فوتبال داشتم و در دوران دبیرستان هم عضو تیم فوتبال مدرسه بودم، در آلمان هم عضو تیم فوتبال دانشگاه شدم. در یکی از مسابقات، داور کارت قرمزی به من نشان داد که من آن را ناحق میدانستم و همین من را به سمت مطالعه داوری سوق دادم. علاقه به این رشته باعث شد مطالعاتم را ادامه دهم و حتی در کلاسهای داوری شرکت کنم. در داوری باید مطالعه زیادی داشته باشیم. همانطور که فوتبالیست نیاز به تمرین زیاد دارد، داورها هم نیاز به دانش و مطالعه زیادی دارند.
* داوری در آلمان را تا کجا ادامه دادید؟
در آلمان به تحصیلات اهمیت خاصی داده میشد. اشتیاق من به دوری باعث شد تا تمام سطوح داوری آلمان را پشت سر بگذارم و حتی در بوندسلیگا هم قضاوت کردم. البته تحصیلات دکترای من باعث شد تا این مدارج را زودتر از داوران دیگر که لیسانس یا فوقلیسانس داشتند، طی کنم.
* تفاوت داوری در آلمان و ایران چگونه است؟
داور در آلمان به شدت زیر ذرهبین است. آنها به این اهمیت میدهند که هر کسی مثلا به کاپیتان تیم ملی و یا کاپیتان بایرن و دورتموند کارت قرمز نشان ندهد زیرا بعضی اوقات عقدههایی وجود دارد اما در آنجا نمیگذراند که این اتفاقات بیفتد. داوران در آلمان برایشان بسیار اهمیت دارد که ذرهای حق کسی ضایع نشود.
تلاش فراوانش او را به قضاوت در بالاترین سطح فوتبال آلمان یعنی بوندسلیگا میرساند اما ایران باعث میشود قید آرزوهایی که در کودکی در سر میپروراند، بزند و به کشورش بازگردد. داستانی کلیشهای که مرد اول قضاوتهای آلمان را به ایران سوق میدهد، انگار که آبادانی کشورش، برایش مهمتر از هر چیزی است، حتی مهمتر از ثروت، رفاه و زندگی در کشوری با حداقل مشکلات. دغدغهاش او را به ایران رساند تا دانشش را به نسل بعد جامعه داوری ایران منتقل کند؛ دانشی که داوری ایران را وارد عصر جدیدی کرد و رنسانسی را در در این رشته ایجاد کرد. عصری که بسیاری آن را مدیون سیار میدانند و تاثیر آموزههای این داور مقتدر هنوز هم در داورهای نسل جدید ایرانی قابل مشاهده و درک است.
* پس از آلمان، برای داوری به ایران آمدید. آن زمان سطح داوری این دو کشور چقدر متفاوت بود؟
زمانی که به ایران آمدم به من گفتند که اینجا مثل آلمان نیست، احتمال دعوا خیلی زیاد است. اوایل خیلی چیزها را نمیدانستم. در یکی از اولین بازیهایی که قرار بود قضاوت کنم، یکی از مربیهای قلدر آن زمان که سرمربی یک تیم شهرستانی بود سر من فریاد زد. من هم بلافاصله او را اخراج کردم و روزنامهها این موضوع را تیتر کردند. فدراسیون فوتبال بلافاصله مرا خواست و من هم علت را به رییس فدراسیون توضیح دادم. من جواب دادم که هر که میخواهد باشد، برای من فرقی نمیکند. حالا میخواهد مربی یا کاپیتان تیم ملی باشد یا یک بازیکن درجه سه. همه باید احترام داور را نگه دارند. اینگونه بود که قضاوتهای من در ایران آغاز شد و خیلی زود مطرح شدم. پس از آن احترام زیادی به من گذاشتند و با توجه به سابقه من در فوتبال آلمان و تحصیلات من در رشته پزشکی، خیلی زود کارت داوری من در ایران صادر شد.
* شما به عنوان یکی از سختگیرترین داوران ایران شناخته میشدید. علت آن چه چیزی بود؟
داوری در ایران و آلمان، زمین تا آسمان فرق داشت. آن موقع در تیمهای ایرانی مسئولی وجود نداشت که بازیکنان و کادر فنی را توجیه کند چه کارهایی باید انجام دهند و از انجام دادن چه کارهایی باید بپرهیزند که غیر ورزشی است. یک از نمونههای آن رفتار درست و احترام گذاشتن به داور بود. در اوایل بازیهایی را قضاوت میکردم که در طول ۹۰ دقیقه چهار بازیکن و یک مربی را اخراج میکردم. در آن زمان حتی بازیکنان تیم ملی هم از رفتار درست با داور ناآگاه بودند و همین باعث شد جلساتی با من برگزار شود و از من توضیح بخواهند.
* چه رفتارهایی باعث تعجب شما شده بود؟
مثلا بازیکنی با بازیکن حریف درگیر میشد و به سینه او میزد. سپس برای توجیه میگفت که فلان بازیکن رفیقم است و انتظار اخراج نداشت. من هم میگفتم به من ربطی ندارد، تو حق دست زدن به بازیکن حریف را نداری چه برسد که بخواهی به او ضربه بزنی. وضعیت به همین شکل بود و من مجبور شدم کلاسهایی را برای دیگران برگزار کنم و سختگیریهایی را که در آلمان برای ما انجام میشد، برای داوران خودمان به کار میگرفتیم تا آنها هم متوجه وضعیت و شخصیتی که دارند بشوند. به آنها گفتم که کاپیتان تیم ملی فرقی با یک بازیکن درجه سه ندارد. داور در آلمان قدرت فوقالعادهای داشت که همه میدانستند و من میخواستم این قدرت را در داوران ایرانی هم ایجاد کنند.
* تجربه قضاوت به عنوان داور اصلی داربی را نداشتید؟ آیا این برای شما یک حسرت نبود؟
خیر. من یکی دو بار به عنوان کمک داور این دیدار را سوت زدم اما فرصت نشد که به عنوان داور وسط این بازی را قضاوت کنم. البته این را بگویم که بارها برای تیمهای پرسپولیس و تاج(استقلال) در مصافهایشان با تیمهای دیگر قضاوت کردم. تعداد بازیکنانی که من از این دو تیم اخراج کردم نوعی رکورد است که بارها در رسانهها و روزنامههای مختلف بازتاب پیدا کرد. البته دلیل بیشتر آنها فنی بود. همین باعث شد در کلاسهای درس به هر نحوی حتی با به کار بردن فحشهای رکیکی که امکان دارد بازیکنان یا مربیان مختلف استفاده کنند، به داوران آموزش دهم که از بازیکن خاطی نترسند و با او با اقتدار برخورد کنند.
* واکنش بازیکنان آن زمان به سختگیریهای آلمانی شما چه بود؟
بسیاری از بازیکنان در زمین به صورت در گوشی به هم میگفتند که این همان داور است که از آلمان آمده و همه را اخراج میکند. بعد از این مساله با کمک فدراسیون فوتبال و کمیته برگزاری مسابقات، کلاسهایی نیز برای بازیکنان بگذاریم و از بازیکنان مطرح تیمها، کاپیتانها و سرمربیان تیمها بخواهیم در این کلاسها شرکت کنند و به آنها نحوه رفتار صحیح با دارو را یاد بدهیم.
* آیا این کلاسها تاثیر هم داشت؟
بله، بعد از آن به مرور رفتار بازیکنان با داورها تغییر کرد و من هم تشویق شدم تا این جلسات را برای همه بگذارم. بعد از آن نیز داوران آلمانی زیادی را برای تدریس در این کلاسها شخصا به ایران دعوت کردم تا متدهای روز داوری در آلمان را در ایران پیاده کنند.
در آن زمان رشوه در فوتبال ایران بسیار عادی بود و از زمانی که من آمدم، به کلی قطع شد. حتی در کلاسهای خودم هم این موضوع را تدریس میکردم. من اعتقاد داشتم داور نباید به خاطر جیب خودش، هزینهها و تلاشهای یک فصل یک باشگاه را زیر سوال ببرد و نادیده بگیرد.
* به زمان حال برگردیم. خودتان استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟
به شرفم قسم که چه الآن و چه آن زمان که داوری میکردم، ذرهای علاقه به هیچکدام از این دو تیم نداشتم که سوءتفاهم نشود.
* خاطره جالبی از داوری به ذهنتان میآید؟
از جالبترین خاطراتم این بود که روزهای اولم در داوری، وقتی به میدان میرفتم و در دیداری سوت میزدم که بازیکنان خیلی آهسته در گوش یکدیگر زمزمه میکردند فلانی دکتر است. از دیدگاه آنها عجیب بود. همین باعث شد تا درباره تحصیلات داوران تحقیق کنم و متاسفانه متوجه شدم حتی داور لیسانسه هم نداریم و در بهترین حالت یک داور سیکل دارد. به رییس فدراسیون موضوع را اطلاع دادم و به آنها یا دادم باید تیمهای داوری تحصیلکردهای داشته باشیم. اگر دکتر و مهندس باشند چه بهتر! به مرور داوری ایران دچار پوستاندازی شد و داوران باسوادتر روی کار آمدند و پای داوران با سطح دانش کمتر از فوتبال قطع شد.
* درباره فساد در داوری و رشوه گفتن مطالب زیادی نوشتنید و منتشر کردید. درباره آنها توضیح میدهید.
نوشتن و این مطالب خیلی سخت بود اما من ابایی از گفتن آن نداشتم. من همیشه شاهدانی داشتم که حاضر بودند مقابل رییس وقت فدراسیون شهادت بدهند. در آن زمان رشوه در فوتبال ایران بسیار عادی بود و از زمانی که من آمدم، به کلی قطع شد. حتی در کلاسهای خودم هم این موضوع را تدریس میکردم. من اعتقاد داشتم داور نباید به خاطر جیب خودش، هزینهها و تلاشهای یک فصل یک باشگاه را زیر سوال ببرد و نادیده بگیرد. پس از برخورد من با این مسائل، حمایت زیادی از رییس فدراسیون و رییس کمیته داوران صورت گرفت که نوعی دلگرمی بود. داوران فعلی اکنون اینها را میبینند و قدرت کافی دارند تا با بازیکنان و مربیان متخلف برخورد کنند.
* یک بار هم در برنامه ۹۰ حاضر شدید که بعد از آن نوشتند شما به خاطر حرفهایتان ممنوعالتصویر شدید. درست است؟
من هیچوقت ممنوعالتصویر نشدم. ممکن بود من را دعوت نکنند اما هیچگاه به من نگفتند که شما حق شرکت در برنامههای صداوسیما را نداری. پیش از شروع شدن برنامهها مجری پیش من میآمد و میگفت آقای سیار بیزحمت اگر میشود این حرفها را بزنید و از صحبت درباره فلان مسائل پرهیز کنید. من هم پاسخ میدادم "من برای شما احترام زیادی قائلم و شغل بسیار شریفی دارید ولی به هیچ عنوان اجازه نمیدهم که به من بگویید چه چیزی را بگویم و از چه چیزی حرف نزنم." آنها هم به من میگفتند که اینجا ایران است و محدودیتهایی وجود دارد. من هم به سرعت خداحافظی میکردم. پس از آن شش نفر را دنبال من میفرستادند که یکی از آنها رییس شبکه بود. من میخواستم درباره فوتبال صحبت کنم و آنها برایم حد و مرز مشخص میکردند. بعد به آنها میگفتم که اگر فکر میکنید حرف شما برای گفتن بهتر است، خودتان بگویید. این در حالی بود که در آلمان به من میگفتند هر چیزی که میخواهی بگو و هیچ محدودیتی برای صحبت در تلوزیون نداری. مگر مجری صداوسیما ایران چه کسی است که بخواهد برای من تعیین تکلیف کند؟
* گویا برای بستن کراوات هم مشکلاتی داشتید!
درست است. مثلا به من میگفتند که حق کراوات زدن نداری. آیا کراوات زدن جرم است؟ اگر این چنین است چرا پلیس من را دستگیر نمیکند؟ چرا من به عنوان یک پزشک حق کراوات زدن و حضور در برنامه تلوزیونی را نداشتم؟ مگر آنها به من حقوق میدادند که نگران باشم چه میپوشم و چه نمیپوشم؟ در پایان هم مجبور بودند نوعی فیلمبرداری کنند که فقط سر من مشخص باشد و کراواتم معلوم نباشد! گاهی اوقات هم از دستشان در میرفت و کراواتم در تصویر نشان داده میشد. (با خنده)
* شاگردان زیادی داشتید که به داوران بزرگی در ایران تبدیل شدند.
درست است. یکی از آنها مظفریزاده بود که داور با فرهنگ و تحصیلکردهای بود که خدا را شکر از لحاظ مالی دغدغهای نداشت و من خیالم راحت بود که نمیتوانند او را وسوسه کنند. همین باعث شد با تلاش و پشتکار خودش و بدون پارتی به ردههای بالای داوری در ایران و آسیا برسد. علیرضا فغانی و محسن ترکی نیز از دیگر شاگردان خوب من بودند که داوران الان در مقایسه با قبل پاکتر هستند.
همسر سیار: نصیرزاده یکی از داوران باشخصیتی بود که توانسته بود تمامی دانش دکتر را به صورت مکتوب جمع کند. زمانی که اهواز بود، مدام با دکتر سیار در ارتباط بود. نصیرزاده یک جمله معروف داشت که همیشه میگفت "دکتر سیار دایرهالمعارف داوری هستند." ترکی، مظفریزاده و محمد فنایی هم شاگرد ایشان بودند که دکتر سیار، ترکی را خیلی دوست داشت.
* دکتر مارکوس مرک هم علاوه بر پزشک بودن، داور خوبی بود و برای قضاوت داربی تهران به ایران آمد. با او هم ارتباطی داشتید؟
دو، سه بار او را در جلسات داوری دیده بودم. یکی از برجستهترین داورهای آلمان بود که قضاوت خوبی هم در داربی پایتخت داشت.
* زمان انتخاب آقای اصفهانیان به عنوان رییس کمیته داوران هم حمایت زیادی از او انجام دادید. به نظرتان تا الان عملکرد خوبی داشته است؟
اصفهانیان یک مرد محترم و باادب است. من در آن زمان به او خیلی مشورت دادم و به او گفتم باید رفتارت با بازیکنان و داوران مختلف محترمانه باشد. در اینجا خیلی از مدیران باور ندارند که یک مسئولند و باید علاوه بر پاسخگو بودن، شخصیت و شأن سمتشان را حفظ کنند. به رییسهای مختلف کمیته داوران میگفتم همان طور که داوران و بازیکنان وظیفه دارند با شما با احترام رفتار کنند، شما هم باید به رییس فدراسیون چنین احترامی را بگذارید.
در میان صحبت با پرویز سیار، دقایقی با همسرش به گفتوگو پرداختیم. همسری مهربان و دلسوز که لحن صحبتهایش درباره سیار نشان میدهد هنوز هم همان عشق و علاقه زمان جوانی را به شوهرش دارد. همسری که پا به پای این داور سختگیر در صحنههای مهم زندگی حضور داشته و همیشه مشاور و راهنمای او بوده است. خاطرات جالبی از او تعریف میکرد؛ از سختگیری و رعایت کوچکترین موارد قانونی در رانندگی تا صحبت درباره مهربانیهای پزشکی که دغدغه داوریاش گاهی اوقات باعث میشد حتی کار را موقع فوتبال تعطیل کند.
* درباره زندگی با دکتر سیار بگویید. و اینکه سختگیر بودن سیار در زمین مسابقه، در زندگی مشترک هم همینگونه بود؟
همسر سیار: دکتر سیار مرد بسیار باشخصیتی است. او همیشه مرد قانون بوده و به طوری که من حتی در هنگام رانندگی هم حق ندارم هیچ خلافی بکنم و اگربه یک خیابان ورود ممنوع بروم، از دست من عصبانی میشود این رعایت قانون را همیشه به شاگردانش توصیه میکرد زیرا میگفت هر تصمیم داوری به سرنوشت یک تیم گره خورده است. همنشینی او من را به دیدن فوتبال علاقمند کرد و داوریهای مسابقات مختلف را به شدت بررسی میکرد. وقتی دکتر به مطب یا برای استحمام به حمام میرفت، خبرنگارانی برای کارشناسی صحنههای حساس بازی تماس میگرفتند و من از آنها دقیقه مد نظرشان را میپرسیدم و سپس نظر کارشناسی پرویز را به آنها میگفتم. خبرنگاران فکر میکردند که خودم کارشناسی کردهام ولی به آنها توضیح میدادم که دکتر برای هر صحنه مشکوک یادداشت برمیداشت و نظرش را مکتوب میکرد.
* اولویت سیار پزشکی بود یا داوری؟
همسر سیار: پزشکی همیشه برایش در اولویت بود. فوتبال در کنار پزشکی برایش یک سرگرمی بود. او مطالعات زیادی در داوری داشت و حتی برای او مجلههای داوری از کشور آلمان برایش ارسال میشد. در پزشکی هم آدم مهربانی بود. برایش فرق نمیکرد که بیمارش ثروتمند است یا فقیر؛ شهری است یا روستایی؛ باسواد است یا نه؛ جزییات را تمام و کمال به بیماران توضیح میداد و حتی اگر متوجه نمیشدند، چندین بار تکرار میکرد. گاهی اوقات به او میگفتم که امکان دارد بیمار متوجه این اصطلاحات تخصصی نشود. جواب میداد که مهم نیست، مهم این است که حفظ میکند و ممکن است در نزدیکانش کسی پزشک باشد و اینها را بداند و آن وقت متوجه میشود که پزشکش کارش را بلد است و به خوبی انجام وظیفه میکند.
* آیا کمیته داوران هنوز یادی از دکتر میکنند و به ملاقاتش میآیند؟
همسر سیار: دکتر به خاطر شخصیتش در جامعه محبوب بود و حتی در بسیاری از فروشگاهها با شنیدن صدای او، پیشش میآمدند و خوش و بش میکردند. در جام جهانی برزیل که با هزینه خودمان رفتیم، بسیاری از خبرنگاران ما را دیدند و با دکتر مصاحبه گرفتند و با او عکس یادگاری میگرفتند. در جام شهید یونس شکوری هم آقای دکتر دعوت شدند که با استقبال خوب پیشکسوتان همراه شد. کمیته داوران هم از آقای دکتر گاهگاهی تقدیر میکند و در مناسبتهای مختلف زنگ میزنند و پیامک میدهند.
2526