وب سایت رسمی فوتبالی- خبر خداحافظی حسین کعبی از میادین فوتبال، در هیاهوی مصاحبههای رنگارنگ بازیکنان تیم ملی فوتبال، چندان برجسته نشد چرا که از زمان خداحافظی این بازیکن مدتها گذشته بود و اصرار عجیب او به بازی کردن در دو فصل اخیر چندان برای او اعتباری مجدد و اضافه بر قبل فراهم نیاورد.
از تیم ملی پرحاشیه جام جهانی ۲۰۰۶، تنها مسعود شجاعی است که هنوز رخت فوتبال به تن دارد و کعبی که با آن لگد معروفش به صورت فیگو هنوز هم نقل مجالس بذلهگویی فوتبالیهاست تبدیل به آخرین گلادیاتور برانکو در جام ملتهای ۲۰۰۴ شد که از مستطیل سبز خداحافظی کرد. اولین بار کعبی را با آن پیراهنهای گشادی که به تنش زار میزد و با بازوبند کاپیتانی تیم ملی نوجوانانی که با قامت کوتاهش چندان تناسبی نداشت بر صفحه تلویزیون دیدیم. همان تیمی که با سرمربیگری حمید درخشان در آسیا دوم شد و البته پس از آن با رسوایی صغرسنی چند بازیکنش روبرو شد. از همان زمان اتهام صغرسن بودن کعبی نیز با او همراه شد و تا امروز نیز ادامه یافت و البته او هیچگاه زیر بار آن نرفت. پس از آن او در تیم جوانان و امید ایران نیز بازی کرد و به ترکیب اصلی فولاد خوزستان راه یافت. آنجا بود که چشمهای برانکو را گرفت و او تبدیل به مدافع راست ثابت تیم ملی شد. هنر برانکو در این بود که از کعبی یک مدافع راست قابل اعتماد برای تیم ملی ساخت. امری که این مربی در مورد دفاع چپ موفق به انجامش نشد. سرعت زیاد کعبی که باعث شده بود او در مصاف های طولی زمین موفق ظاهر شود به کمک او آمد تا سمت راست تیم ملی را از طریق زوجسازی با مهدی مهدویکیا تبدیل به نقطه قوت تیم ملی سازد. بعدا دنیزلی در پرسپولیس از او در پستی استفاده کرد که با آن به فوتبال معرفی شد. یک وینگر سرعتی که به یکباره چنان در پازل تاکتیکی دنیزلی به بار نشست که هنوز هم طعم بازیهای خوبش با پرسپولیس زیر دندان هواداران این تیم است. او در دو نیمفصل مجزا برای پرسپولیس بازی کرد و با این تیم قهرمانی رویایی لیگ هفتم را هم به دست آورد. اما اختلافش با افشین قطبی باعث شد تا راه سایپا را در پیش بگیرد.
کعبی با آن سرعت خیره کننده و تکنیک مناسبش، یک گزینه مناسب برای ترانسفر شدن به اروپا هم به نظر میرسید. وقتی عکسهای او با پیراهن لسترسیتی منتشر شد انتظار می رفت که خیلی زود بتواند در لیگ برتر جزیره بدرخشد. اما جثه ضعیفش نمی توانست چندان او را در مصاف با غول های لیگ برتری یاری کند. شرایط برای او در جزیره چندان خوب پیش نرفت تا دوباره راه ایران را در پیش بگیرد. بدین ترتیب تمام تجربه او از بازی در خارج از کشور، به بازی در کشورهای حوزه خلیج فارس محدود شد.
ستاره اقبال کعبی پس از اینکه علی دایی از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد رو به افول رفت و او جای خود را به رقبای جدیدی همچون خسرو حیدریبود که ادعاها در مورد بالاتر بودن سن او از سن شناسنامهاش تقویت شد و او در نهایت مجبور به کنار رفتن از لیگ برتر نیز شد. اما با اصراری عجیب و در قالب تیم سپیدرود رشت به فوتبال بازگشت. آن هایی که روزهای اوج بازی کعبی با پیراهن شماره ۱۳ تیم ملی را به خاطر داشتند می دیدند که کعبی سپیدرود حتی سایه ای از کعبی آن زمان را هم با خود ندارد. دیگر نه خبری از استارتهای انفجاری او در سمت راست زمین بود نه نشانی از آن تکنیکش در جا گذاشتن بازیکنان حریف و نه جلوه ای از آن سماجت عجیبش در گرفتن توپ از حریفان و به خصوص سر زدنش روی سر بازیکنان بلند قامت تر از خودش. کعبی سپیدرود آمده بود تا قدری احترام ببیند که دید. همان احترامی که به نظرش از او در سالهای پایانی فوتبالش دریغ شده بود و الحق که رشتیها برای او سنگ تمام گذاشتند. حالا او کفشها را آویخته تا در کنار همبازی سابق خود که زمانی در جام ملتهای ۲۰۰۴ هوش از سر ما ربوده و تا پای فینال رفته بودند به مربیگری بپردازد.
آخرین گلادیاتور برانکو در ملتهای ۲۰۰۴ هم کفشها را آویخت اما خاطره بازیهای چشمنوازش در تیم ملی از یادمان نمیرود. همان زمانی که او تداعیگر «میگ میگ» و کارتون جذابش برای کودکان ایرانی بود.
یادداشت: حجت شفیعی/ وبسایت فوتبالی
7655