وب سایت رسمی فوتبالی - زمانی که علی پروین عصبی و عاصی در زمین چمن به دنبال جلال مرادی داور میدوید تا با دست خود تقاص باخت تیمش را از او بگیرد، جوانی با موهای بلند از آن گوشه در حال بیرون رفتن از زمین بود که آیندهای درخشان را برای خود نوید میداد. جوانی که یکتنه با تکنیک و مهارت خود، ملوان را در آزادی و در مقابل پرسپولیس و پروین برنده کرده بود.
پژمان نوری هم پس از سالها، از بازی در زمین فوتبال خداحافظی کرد تا دیگر زمین گلی انزلی هافبکی با موهای بلند و پریشان را در خود نبیند. هافبکی که شماره هشت میپوشید و بیشتر پیراهن سفید و گلی ملوان به تن میکرد.
پژمان نوری عصارهی ملوان در دو دهه هشتاد و نود است؛ مردی که تا توانست دوید اما به جایی درخور نرسید، درست مثل ملوان. مردی که بالا رفت، پایین آمد و دوباره بالا رفت و پایین آمد درست مثل ملوان که انگار قرار نیست جایگاه ثابتی در فوتبال ایران پیدا کند. مردی که از جایگاه یک بازیکنان خلاق و تکنیکی به جایگاه یک بازیکن کارگر و دونده سوق داده شد و استعدادش در پشت چهره نجیب و ساکتش سوخت. چه کسی باور داشت پژمانی که با سرعت و تکنیک خود پرسپولیس پروین را در کورس قهرمانی شکست داد چند سال بعد تبدیل به یک هافبک دفاعی جنگنده و دونده شود. چه کسی مقصر استعداد هدر رفته این بازیکن بود؟
پژمان در دومین دوره لیگ برتر چهره شد. تلاش زیادی کرد تا ملوان را در لیگ برتر نگه دارد اما ملوان او در آخرین هفته به لیگ یک سقوط کرد. حالا او مانده بود و مشتریان پولداری که جوان تازه چهره شده در فوتبال ایران را میخواستند. اما او بدترین انتخاب ممکن را کرد. از انزلی به رشت رفت و چه کسی است که از کرکری فوتبالی بین هواداران فوتبال این دو شهر خبر نداشته باشد؟ ملوانیها انتظار داشتند تا او بماند و تیم را به لیگ برگرداند اما او رفت و همچون مربیاش احمدزاده راه مهاجرت در پیش گرفت. اما خبر رفتن او به پگاه که در آن زمان تیمی متمول محسوب میشد هر هوادار ملوانی را شوکه کرد. همین شد که تا سالها رابطه او و هواداران انزلیچی شکرآب بود و تا سالها از او در انزلی استقبال خوبی به عمل نیامد. وصال او پرسپولیس دو سال دیرتر از آنچه قرمزها خواهانش بودند رخ داد. دو سالی که او در پگاه بازی کرد عملا پروسه رسیدن او به تیم ملی را به تعویق انداخت و پژمانی که در ملوان خبر از بروز یک استعداد انزلیچی داده بود، در دوران حضور در پگاه به محاق رفت. بازیکنی که قرار بود جانشین سیروس قایقران شود والبته از نظر ظاهری هیچ شباهتی به کاپیتان سبیلوی تیم ملی نداشت، خیلی زود از دل هواداران ملوان رفت.
در ابتدای فصل ۸۵-۸۴ بود که علی پروین بلاخره توانست نوری را به پرسپولیس آورد اما در تیم آشفته آن فصل قرمزها، بازی نوری به چشم نیامد. تیمی که در شیش و بش ماندن و رفتن پروین سرشار از حاشیه بود و بدترین نتایج تاریخ پرسپولیس را تا آن زمان گرفت. نوری در آن پرسپولیس بود که کمکم دوندگیاش بر تکنیکش چربید. در پرسپولیس پروین که اولویت با بازی فیزیکی و دوندگی بود، پتانسیل بازی پژمان نوری به شدت کاهش یافت. با آمدن دنیزلی به پرسپولیس او به روزهای خوبش نزدیک شد اما قربانی کمبود بازیکن در پست دفاع شد. پرسپولیس دنیزلی با هفده هجده هافبک و بدون مهاجم و دفاع تخصصی بسته شده بود و همین شد که پژمان در برخی موارد به قلب خط دفاعی نیز رفت. فصل بعد او با حمید استیلی و افشین قطبی عملا تبدیل به یک دفاع چپ شد و این بار تاوان فقر فوتبال ایران در پست دفاع چپ را داد و به دلیل چپ پا بودن، یک فصل کامل را در دفاع چپ بازی کرد و با این تیم قهرمان هم شد. اما در انتهای همان فصل شرط کرد که دیگر در دفاع چپ بازی نمیکند و با این شرط قراردادش را تمدید کرد و تبدیل به یک هافبک دفاعی شد. هافبک دفاعی محبوب افشین قطبی که با او به تیم ملی نیز رسید.
پژمان در فصل آخر حضورش در پرسپولیس بلاخره شماره هشت محبوبش را به دست آورد. اما چند هفته بعد نجیبانه این شماره را به علی کریمی داد. با رفتن قطبی و هجوم حاشیهها به پرسپولیس او در انتهای فصل عزم بازگشت به انزلی را کرد و در حالی که قرمزها قرارداد خوبی جلوی او گذاشتند او ترجیح داد که به انزلی بازگردد و همین تصمیمش باعث شد تا بار دیگر به شدت در بین اهالی فوتبالی در انزلی محبوب شود. بعد از آن بود که او دوباره با یک انتقال ناگهانی به استقلال، این بار هواداران ملوان و پرسپولیس را با هم شوکه کرد. حضور ناموفق در استقلال و دوباره بازگشت به ملوان و ماندن در تیمی که او را به فوتبال ایران معرفی کرد، کارنامه فوتبالی نوری را تکمیل کرد.
اگر سیروس قایقران نماد ملوان در دهه شصت بود، پژمان نوری با آن چهره تیپیک شمالیاش نماد ملوان در دهه هشتاد و نود بود. هر چند او دو سه باری به ملوان بیوفایی کرد اما مگر قایقران نیز خسته از نداریهای ملوان عزم تهران نکرد؟
یادداشت از حجت شفیعی/ سایت فوتبالی
7655