ورزش > والیبال - دو سه روز پیش اخبارى منتشر شد در حاشیه مسابقات والیبال قهرمانی باشگاه های جهان در برزیل.
امیر عباسی/ تيم پيكان به نمايندگي از كشورمان در مسابقات والیبال قهرمانی باشگاه های جهان حضور داشت و در پايان به مقام چهارمي جهان دست پيدا كرد. ظاهرا خبرى در روزنامه هاى ورزشي برزيل چاپ شده بود مبني بر رسوايي اخلاقي يكي از بازيكنان تيم پيكان و اينكه مسئولين برگزارى مسابقات او را از تورنمنت و حتي از كشور برزيل اخراج مي كنند و ايشان به تنهايي به ايران باز مي گردد .
تا اينجاى قضيه ، در صحت و سقم اتفاقات رخ داده ترديدى نيست زيرا منابع خبرى داخلي هم منتشرش كردند و بنده هم به استناد همين رسانه هاى داخلي نقل مي كنم. آنچه نمي دانيم و محتمل نخواهيم دانست اين است كه اصل قضيه چه بوده و چه اتفاقي افتاده است . ضمن اينكه به عنوان يك روان شناس ، مخالف رسانه اى كردن چنين رخدادهايي هستم اما اين را هم معتقدم كه وقتي موضوعي به بيرون درز كرد نبايد خبر ناقص به مردم داد . چون ذهن ، خاصيت تداعي و تمام كنندگي دارد لذا الباقيِ اخبار ناقص را خودش مي سازد و آنگاه است كه بازار شايعه داغ مي شود و البته در اين بازارِ داغ داغ ، عده اى هم مي سوزند . به هرحال اگر اين آدم مقصر است بايد اقداماتي صورت گيرد كه اجمالا به آنها اشاره كرده ام و اگر مقصر نيست چگونه مسئولين زيربار رفته اند كه اين بازيكن از مسابقات و كشور برگزار كننده اخراج شود ؟
من مي دانم كه اينگونه نوشته ها خيلي مشترى براى چاپ ندارد . چه بسا ديدگاه اين است كه موضوعي بود ، اتفاق افتاد و تمام شد . شخصی در آن ورِ دنيا كارى كرده نبايد به آن دامن زد . چند روزى هم گذشته پس بهتر است منتشر نشود . ولي موضوع اين است كه همين ساكت ماندن ها و به اصطلاح ، زيرسيبيلي رد كردن هاست كه منجر به ادامه اش مي شود ، همانطور كه گفتم در اينجا نمي خواهيم كار حقيقت يابي انجام دهيم كه مثلا چه شده و چه اتفاقي افتاده و آيا اصلا خبرى بوده يا نه ؟ اينگونه موارد غالبا مصداق " تا نباشد چيزكي مردم ( رسانه ها ) نگويند چيزها " است . هم عقل و هم تجربه به ما مي گويد كه خبرهايي بوده احتمالا كه بالاخره در خروجي اخبار قرار گرفته است .براى من به عنوان يك تماشاگر و علاقمند به مسابقات ورزشي ، اهميتي ندارد كه اصل داستان چه بوده .چرا كه نه اولين بار است چنين بي اخلاقي ها و بد اخلاقي ها را در بالاترين سطح ورزش قهرماني كشور شاهد مي شويم و نه يقينا آخرين بار خواهد بود . تنها با يارى جستن از حافظه مي توان فهرستي از اينگونه رفتارهاى شرم آور را در ماه ها و سال هاى گذشته در رشته هاى مختلف ورزش كشور بازگو كرد و نيازى نيست كه به آرشيو و اسناد و مدارك مراجعه كنيم. حيرت آور اينكه گاه چنان توجيه هاى عجيب و غريبي از سوى مسئولين ذيربط ارائه مي شود . به گونه اى كه بعضا توجيه انجام شده از نفس اتفاق رخ داده زشت تر و بي شرمانه تر به نظر مي رسد. گويي با فرهنگ عذر خواهي و معذرت اساسا بيگانه ايم . فرهنگ استعفا و كناره گيرى را هم كه اصلا حرفش را نزنيد . همين امروز در اخبار شنيديم كه به دنبال آتش سوزى در يك كلوپ شبانه در بخارست روماني و كشته شدن عده اى ، نخست وزير و دولت روماني استعفا كرده است .
هرچقدر هم عادت كرده باشيم كه از كنار رخدادهايي از اين دست بگذريم و آب از آب تكان نخورد ، اما ، به عنوان يك دانشگاهي كه موظف به برخوردارى از يك نگاه مصلحانه است ، وظيفه و تكليف مي دانم كه نكاتي را بيان كنم . شايد كه فرجي حاصل شود . اين همان چيزى است كه آنرا مبناى نظرى يك فرهنگ مي نامند . اين مقدمه اى بر مقوله فرهنگ سازيست كه انتظار داريم نسبت به آن اقدام شود. بالاخره بايد كار را از جايي آغاز كرد .
١- چرا اينگونه رخدادها مورد آسيب شناسي قرار نميگيرد. چرا روان شناس ها ، متخصصين مسائل فرهنگي و جامعه شناس ها روى اين حوادث به عنوان يك پديده ناميمون متمركز نمي شوند. انتظار اين است كه مبتني بر روابط علت و معلولي به بررسي پرداخته شود . ما در علم روان شناسي بر اين اصل واقف هستيم كه " رفتارها تصادفي نيستند " و يا اين اصل كه " رفتار معلول است " . چرا در پي سبب شناسي اين بي اخلاقي ها نيستيم ؟ گمان نكنيم كه اينها اتفاقات خرد و ناچيزى هستند . خاستگاه هر فاجعه ، سهل انگارى و ساده پنداريست . اينگونه رخدادها با چه چيز اين مملكت همگون و همسان است ؟ با فرهنگ ديرين و غني اش ؟ با حكومت ديني و مكتبي اش ؟ با عرف و هنجارهاى اجتماعي اش ؟ لاابالي گرى و بي قيدى در كجاى اين جامعه تعريف و توجيه دارد ؟
٢-هر بازيكن ،هر مربي ، هر عضو ديگر از يك تيم اعزامي به مثابه نماينده اين مملكت محسوب مي شود . پيراهن تيم ايراني اعم از باشگاهي و ملي نه فقط منقوش به پرچم و لفظ ايران كه حاوى فرهنگ و مكتب و تاريخ اين مرز و بوم است . آيا هيچ نظارتي بر افرادى كه اين پيراهن را مي پوشند وجود ندارد ؟ من قويا تاكيد مي كنم كه بازيكنان در اين سطح بايد تحت آموزش هاى سيستماتيك قرار بگيرند . خطاها گاه جبران ناپذيرند. آبروى مملكت را دست چه كساني مي سپاريم ؟ فراموش نكنيم كه برد جهاني ورزش همين است . يك تيم باشگاهي ، مي شود همه آن كشور . در برزيل نمي گويند تيم پيكان . مي گويند : ايراني ها .بنابراين توصيه مي كنم پيش از آنكه بخواهيم تيم يا نفرى را به مسابقات و تورنمت هاى خارجي بفرستيم ، جلسات توجيهي بگذاريم . از فرهنگ كشور مقصد بگوييم . از علائق و سلائق شان اطلاعاتي ارائه دهيم . بگوييم كه پوشش مردم فلان كشور چنين است . بگوييم و آموزش دهيم كه زنان فلان كشور مبتني بر مولفه هاى فرهنگي خودشان ، در مواجهه با ميهمانان و بيگانه ها ، لبخند مي زنند. بگوييم تا بدانند كه در فلان كشور ، نگاه كردن و خيره شدن به انسان ها ، مصداق تجاوز است و مستوجب تنبيه و جريمه . بد و خوب و درست و غلطش را كار نداريم . اما ياد بدهيم كه نه آن پوشش خاص نشان هرزگيست و نه اين لبخند به معناى اشاعه فسق و فساد است . ما ميهمانيم و موظف به احترام .
٣- تعجب مي كنم . در مورد اين اتفاق آخرى ( باشگاه پيكان ) مي گويند سرپرست و مديرعامل و مربي و ...... همراه تيم بوده است . وقتي چنين اتفاقي رخ مي دهد آنان كجا هستند . سرشان به چه كارى مهمتر از كنترل تيم و بازيكن مشغول است ؟ گيرم كه يك بي اخلاقي هم صورت گرفته . گيرم بي عقلي سنگي برچاهي افكنده ، چرا نميتوانند مانع رسانه اى شدن آن بشوند ؟ اصلا مگر مدير و سرپرست و رئيس و ..... چه كاره اند ؟ روشن است كه به هر شكلي بايد نفوذ كنند تا از تبليغات منفي و رسانه اى شدن آن جلوگيرى كنند . مديريت تيم يعني همين .
٤- بازيكن خاطي نبايد به حال خود رها شود . خطاكار است به جاى خود اما درسي كه آموخته مي شود چيست ؟ حتي اگر قضيه رسانه اى نشود نيز ،بازيكن بايد در چارچوب درون سيستمي تيم مورد مواخذه قرار گيرد. بايد باز سازى شود . ريكاورى كه فقط متعلق به عضلات و بافت هاى بدن نيست ! هركس كه به عنوان نماينده مملكت از كشور خارج مي شود اعم از مربي و سرپرست و بازيكن و پزشك و مدير و خبرنگار بايد بداند كه يك نظام پاسخگويي وجود دارد . خطا مي كنند ، جنجالي به پا مي شود ، عده اى به سرپوش گذاشتن مي پردازند ، اخبار و حوادث جديد كه از راه مي رسد ، قضيه فراموش مي شود و ديگر هيچ. تا يك خطا و رسوايي ديگر .محرك اصلي نگارش اين گفتار نيز همين بوده .
٥- " عيب آن گفتي ، هنرش نيز بگوى " . مجموعه هايي مثل تيم ملي واليبال را هم مي بينيم . براى همين وقتي از رفتار و پوشش بازيكنان و نحوه سرپرستي چنين تيم هايي ايراد مي گيرند انسان حيرت مي كند .اين بازيكنان با آن قد رعنا و اندام ورزشي و تيپ سينمائي شان در اين سه چهار سال چند بار دور جهان چرخيده اند . از ژاپن بگيريد تا لهستان تا امريكا تا كوبا و برزيل تا مصر و فنلاند . اينان نمايندگان راستين فرهنگ ايراني هستند . يك بار ، يك رفتار نابجا ، يك خبر ناگوار ، و يك بي اخلاقي و بد اخلاقي نديده ايم و نشنيده ايم .از اين روست كه مي گوييم كوبيدن چنين سرمايه هايي به خاطر يكي دو باخت ، هدر دادن منابع است . اينان مي دانند كه لوگوى ايران و پرچم مان بر سينه شان نقش بسته. كمي خويشتن دار باشيم . اينها مقتدرانه مي روند و قدرتمندانه برمي گردند . وگرنه اينها هم جوان هستند و مثل هركسي نفس اماره دارند . وقتي خبر نابخردى تيمي يا بازيكني را مي شنويم قدر اينان را بيشتر مي دانيم . آن هم بازيكناني در سطح اول جهان . اينان قهرمانان راستين اخلاقند . نتايج هيچ اهميتي ندارد . حال آنكه با همين يكي دو باخت به محاق مي روند و هركس به خلوتي اجبارى تن مي دهد . چرا؟ آيا فضاى ورزشي ما تا اين حد بيرحم و آزاردهنده است ؟ واقعا عجيب است ! همين تيم ملي وقتي از ژاپن برگشت به خاطر افت كيفي تيم و يكي دو نتيجه ضعيف ، يك ماه تمام تبديل شد به خوراك خبرى رسانه ها . صدا و سيما سنگ تمام گذاشت و هرچه كارشناس و كارنشناس بود از گوشه كنار فراخوان داد و از محتواى اينيستاگرام بازيكنان گرفته تا لباس پوشيدنشان زير سوال رفت . عذر سرپرست تيم را خواستند و همه شدند معلم اخلاق! نمي دانم الان اين كارشناسان كجا هستند ؟ برنامه سازها و مجريان چه مي كنند ؟ آيا براى صدا و سيما و رسانه ها ، نتيجه يك بازى فراتر و مهمتر از بد اخلاقي ها و لاقيدى هاست ؟حالا چند ماه بعد كه انشاالله تيم ملي راهش را به المپيك باز كرد ببينيد كه چه قهرمانان بي نظيرى خواهند شد اين مغضوبين !
اگر كساني گمان مي كنند كه اين گفتار - احتمالا - مته به خشخاش گذاشته يا اغراق كرده ، بهتر است بارديگر نگاهي به انعكاس اينگونه اخبار در خارج از ايران بيندازند . از سوى ديگر ، الگو هايي در اين زمينه وجود دارد . مي توانيم رفتار آنان را نيز بررسي كنيم . الگوهايي مثل ورزش چين ، شوروى سابق ، آلمان ، تاحدودى كوبا ، ژاپن و ... مفهوم واقعي نظم ، ديسيپلين ، انتظام و اقتدار را مي توان در آنها يافت . تيم هايي كه حتي وقتي رو به افول هستند و مي بازند نيز قابل احترامند. مردم ، رسانه ها و كارشناسان درهمه حال برايشان ايستاده كف ميزنند . زيرا آنان حتي اگر ببازند نيز پيوسته در اخلاق و شخصيت برنده اند . اينگونه است كه بر بام جهان مي ايستند و همگان اين را مي دانند.
43 43