پایگاه خبری فوتبالی - صحبت کردن با خانوادهای که همسر و پدرشان بخشی فراموشنشدنی از فوتبال ایران تلقی میشود و به درستی برای باشگاه استقلال حکم پدر یک خانواده را داشت، واقعاً کار آسانی نیست.
جشن قهرمانی در امامزاده صالح (ع)چه زمانی که مسابقات به صورت زنده از تلویزیون پخش میشود و چه در سالهای دورتر که پخش زنده تلویزیونی نداشتیم و بازیها از طریق رادیو روی آنتن میرفت من اصلاً تحمل دیدن و شنیدن گزارش بازیهای استقلال را نداشتم و استرس بسیار شدیدی وجودم را میگرفت. به همین خاطر گاهی اوقات از خانه خارج میشدم. هیچ وقت یادم نمیرود تابستان سال ۷۰ وقتی استقلال برای قهرمانی در جام باشگاههای آسیا به مصاف تیم لیائونینگ چین رفته بود من از منزل خارج شدم و به امامزاده صالح(ع) رفتم. معمولاً برای بازیهای استقلال به آنجا میرفتم. یک گوشه نشسته بودم و دعا میکردم که ناگهان یک خانم جوان کنار من نشست و به من گفت سلام خانم شجاعی! گفتم سلام. بعد با شور و هیجان خاصی گفت شما هم آمدهاید برای قهرمانی استقلال دعا کنید؟ گفتم بله. ناگهان از داخل کیفش رادیو درآورد و روشن کرد به او گفتم دخترجان تو را خدا برو یک سمت دیگر من به خاطر استرس بازی از خانه خارج شدهام و نمیتوانم گزارش آن را گوش بدهم ولی اصرار داشت که باید پیش من بنشیند و لحظه به لحظه بگوید چه اتفاقاتی رخ میدهد! در نهایت به خاطر اصرار زیاد من به سمت دیگری رفت اما بلافاصله پس از پایان بازی و قهرمانی استقلال پیش من آمد و تبریک گفت و بغلم کرد. هیچ وقت این خاطره از یادم نمیرود. در واقع قهرمانی استقلال در آسیا را داخل امامزاده صالح (ع)جشن گرفتم.
کرکریهای داخل دانشگاه
بالغ بر ۳۰ سال استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی بودم اما آنجا هم بحث کرکری میان اساتید و کارمندان استقلالی و پرسپولیسی خیلی داغ بود. یادش بهخیر بعضی وقتها روی در اتاق من شعار مینوشتند و میچسباندند. گاهی اوقات اگر استقلال میباخت فردای آن روز اصلاً به دانشگاه نمیرفتم تا پرسپولیسیها برایم کری نخوانند! هیچ وقت یادم نمیرود یک کارمند داشتیم که وقتی استقلال میبرد، وام میگرفت و به تمام دانشگاه بستنی و شیرینی میداد.
جراحی و دکتر پرسپولیسی!
چند سال قبل وقتی میخواستم کمرم را جراحی کنم دکتر بیهوشی پرسپولیسی بود و میگفت تا وقتی نگویی پرسپولیس قهرمان است بیهوشت نمیکنم! خلاصه آنجا این جمله را گفتم و عمل جراحی آغاز شد.
پرتاب عسل
در بازی برگشت استقلال مقابل الاتحاد عربستان وقتی علیرضا نیکبخت واحدی گل برتری ما را زد و به مرحله بعدی جام باشگاههای آسیا صعود کردیم علی آنقدر خوشحال بود که یک لحظه کنترلش را از دست داد و عسل را گرفت و به آسمان پرتاب کرد. بیچاره دخترم به سقف خورد و آمد پایین!
تنها تنش جدی
منصور هیچ وقت مشکلات و ماجراهای فوتبال را به داخل خانه نمیآورد اما به جرأت میتوانم بگویم تنها تنش جدیای که من با او بر سر مسائل ورزشی داشتم به زمستان سال ۷۸ برمیگردد. زمانی که تیم ملی با پورحیدری در شرایط بسیار خوبی قرار داشت. قهرمان بازیهای آسیایی شده بودیم و شانس اول قهرمانی جام ملتهای آسیا هم بودیم. تمام برنامهها در اختیار آقای صفایی فراهانی قرار گرفته بود و حتی میخواست میان ایران و انگلیس در ورزشگاه ومبلی بازی دوستانه بگذارد اما پس از اینکه آقای فتحا...زاده تماس گرفت و گفت استقلال به تو احتیاج دارد ناگهان منصور همه شرایط خوب خود در تیم ملی را کنار گذاشت و برای کمک به استقلال رفت. آن شب سر این مسئله با او دعوا کردم و گفتم این کار را نکن اما در نهایت تصمیمش را گرفت.
لقب پدر استقلال و دقیقه ۲۲
واقعاً از اینکه لقب پدر استقلال را به منصور دادهاند خیلی احساس خوشحالی میکنم و فکر میکنم هر کس این اسم را انتخاب کرد شناخت کافی از منصور پورحیدری و خدماتش به استقلال داشته است. اینکه در دقیقه ۲۲ هم به یاد منصور پورحیدری در ورزشگاه شعار میدهند واقعاً برایم لذتبخش است. شما باورتان نمیشود ولی همان زمان که در دقیقه ۲۲ منصور را تشویق میکنند کلی پیام و تماس دارم که به من دلگرمی میدهد و ثابت میکند پورحیدری فراموش نشده است.
جدایی عابدزاده و بیانی
به هر حال نقل و انتقالات بازیکنان بزرگ میان تیمهای مطرح همیشه وجود داشته به همین خاطر طبیعی بود که بین استقلال و پرسپولیس هم رخ بدهد ولی منصور هر وقت بازیکنان بزرگی از استقلال جدا میشدند سعی میکرد پیرامون آن در خانه حرفی نزند. البته باید بگویم از جدایی عابدزاده و شاهرخ بیانی خیلی ناراحت بود چون این دو نفر در اوج جدا شده بودند.
استقلالی شدن هاشمینسب
این ماجرای نقل و انتقال بازیکنان یک طرف دیگر سکه هم داشت و آن هم استقلالی شدن مهدی هاشمینسب در دوره سرمربیگری منصور بود؛ اتفاقی که خیلی باعث خوشحالی هواداران استقلال شد.
داستان منصوریان و پیتزا
منصور خدابیامرز خیلی پیتزا و ساندویچ دوست داشت. یک شب موقعی که در بیمارستان بستری بود، دیدم علیرضا منصوریان ساعت ۱۲ نیمهشب با چند جعبه پیتزا به بیمارستان آمده تا پورحیدری را ببیند، به من گفت خانم دکتر همین الان کارم تمام شد و آمدم تا هم منصورخان را ببینم هم این پیتزاها را برایش بیاورم.
پزشکان میگفتند معجزه شده
در دوره اولی که بیماری منصوری مشخص شد، روند درمانی بسیار خوب جلو رفت و غده فوقالعاده کوچک شد به طوری که دکترها شورای پزشکی تشکیل دادند و گفتند معجزه شده است. منصور مرخص شد و حتی چند ماه پس از آن دوباره روی نیمکت استقلال هم نشست اما متأسفانه این غده بار دیگر رشد خود را شروع کرد. واقعیت این بود که پورحیدری بحث آزمایش و درمان را چندان جدی نمیگرفت. بارها دکتر ستوده بیمارستان آتیه را برایش هماهنگ کرد تا برود و آزمایش بدهد اما او خیلی این مسئله را جدی نمیگرفت.
ناراحتی از باخت پرسپولیس
منصور همیشه میگفت تیم دوم من پرسپولیس است و دلش میخواست استقلال و پرسپولیس همیشه در مسابقات باشگاهی ایران اول و دوم شوند، اصرار داشت هر وقت این دو تیم خوب باشند تیم ملی هم شرایط بهتری پیدا میکند. دقیقاً به همین خاطر است که هنوز هم هر جا که میرویم هواداران پرسپولیس به خوبی و نیکی از او یاد میکنند. یکبار زمانی که در بیمارستان بستری بود پرسپولیس بازی داشت. فکر میکنم در جامحذفی و مقابل تیم قشقایی شیراز بود. تعدادی از پیشکسوتان استقلال هم داخل اتاق بودند. پرسپولیس بازی را باخت و پیشکسوتان شادی کردند اما منصور خیلی عصبانی شد و همه آنها را از اتاق بیرون کرد. گفت برای چه از شکست پرسپولیس خوشحال میشوید؟ پرسپولیس باید همیشه قوی بماند چون قوی بودن آن موجب قویتر شدن استقلال میشود.
۱۳۰ سال خدمت
اگر مجموعه خدمت من، همسرم و دخترم به ورزش ایران را حساب کنید در مجموع ۱۳۰ سال میشود ولی متأسفانه خانواده ما با وجود این خدمت ارزشمند به ورزش ایران، هیچ جایگاهی در آن ندارند. متأسفانه جامعه ورزش برای این ارزشها اهمیت قائل نمیشود و این تلخ است.
فوت احدی
وقتی منصور بیمارستان بود، رضا احدی همراه با آقای صرافان به ملاقات منصورخان آمد و برایش آرزوی سلامتی کرد اما چند روز بعد شنیدیم خودش در بیمارستان بستری شده و طفلکی خیلی زود از جمع ما خداحافظی کرد. احدی جزو بازیکنانی بود که منصور خیلی او را دوست داشت.
فوتبال بازی کردن با حجاب
وقتی نایبرئیس فدراسیون فوتبال بودم، شخصاً با سپ بلاتر بارها مذاکره کردم تا بتوانم نظر او را برای اینکه تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان کشورمان با حجاب در میادین ظاهر شوند جلب کنم و سرانجام هم موفق شدم. حتی در رابطه با بحث ورود بانوان به ورزشگاهها هم با ایشان صحبت کردم و آقای بلاتر گفت خودم با آقای احمدینژاد که آن زمان رئیسجمهور بودند صحبت میکنم. چند روز پس از آن آقای احمدینژاد گفت مشکلی برای ورود بانوان به ورزشگاه وجود ندارد اما این مسئله در آن زمان اجرایی نشد.
1470