پایگاه خبری فوتبالی- امیرحسین زارع، حالا برای یک سال فعلا در ظاهر دیگر پادشاه سنگین وزن نیست اما در باطن داستان طور دیگری است.
به گزارش فوتبالی، “وقتی میبازی حتی بیشتر دوستت داریم”. این جمله را چه کسانی بهتر درک میکنند؟ خب کافی است فلشبکی در فوتبال به جام جهانی ۲۰۱۰ داشته باشیم؛ آرژانتین با دیگو مارادونا افتضاح بود اما مردم آن کشور برای استقبال از دیگو، در بوینس آیرس جلوی اتوبوس تیم ملی صف کشیدند.
الان هم اگر خودمان را از دنیا جدا ندانیم، امیرحسین زارع را باید بیشتر از قبل دوست داشته باشیم. درست است، او فینال المپیک پاریس را برابر پتریاشویلی باخت اما کافی است نگاهی به حرکات گرجستانی ناجوانمرد داشته باشید؛ پشت تاجگذاری پترو کلی حرف نهفته بود، مقدار زیادی کینه و البته حسادت. همیشه در تاریخ همین بوده، یک نفر پادشاه است و الباقی دوست دارند جایگاه او را داشته باشند اما آیا هرکسی میتواند پادشاه شود؟ معلوم است نه!
زندگی همیشه با برد گره نخورده است و درست در برخی مواقع احتمال دارد اتفاقات شب گذشته را به چشم ببینید اما لابهلای این همه اتفاق، کامبک هم وجود دارد. درست در زمانی که کمتر کسی فکر میکند بتوانی خودت را پیدا کنی، ققنوس زیر خاکستر میشوی و آن زمان پروازت دیدنی خواهد بود.
“او روی کاخ رویاهای من که فرو ریخته بود رقصید، غافل از اینکه روزی او را زمین میزنم و آن روز رقص من دیدنی خواهد بود”. مرسی آقای فیلیپ راث بابت این جمله طلایی! امیرحسین زارع قطعا دوست داشت مدال طلا را بر گردن خود ببیند اما این اتفاق رخ نداد و البته اشتباهات پشت سر هم امیرحسین در وقت اول را هم نمیتوان نادیده گرفت. اشتباهاتی که حتی می توانست اتفاق نیفتد. در این بین هم انتقادات زیادی از مربیان تیم ملی کشتی آزاد مطرح شده که میتوان آنها را جدی گرفت و بهتر است پس ِ ذهنمان به آنها فکر کنیم.
به هر روی، وقت انتقام امیرحسین هم فرا میرسد و آن وقت همهچیز شیرین خواهد بود؛ درست مانند یک گل دقیقه نودی، مثل سکانس آخر فیلم فایت کلاب یا گوش دادن به صدای چاوشی.
کشتی اما برای ما ایرانیها تا چه اندازه مهم است؟ به اندازه یک لحظه دیدنی. شادی توصیفنشدنی بدون تظاهر.
کشتی چقدر مهم است؟ زیاد. آنقدری که زورش به غمهایمان برسد و برای لحظهای هرچند کم، شادی را به تمام سلولهای بدنمان تزریق کند.
کشتی چقدر مهم است؟ آنقدر که خودت را وسط معرکه تصور کنی. زیرگیری، خاک، فریاد شادی. احتمالا بعد هم فراموش کردن و ادامه دادن به همان زندگی روتین خسته کننده.
شاید کشتی برای ما ایرانیها دقیقا مثل فوتبال باشد، لحظاتی که ما را از همهچیز جدا میکند، برای اشک یا لبخند. برای تمام صحنههایی که یادمان میماند؛ بغض حسن یزدانی پس از نقره توکیو، خداحافظی غیرمنتظره رسول خادم، طلای حمید سوریان و خوشحالی پتریاشویلی جلوی چشمان امیرحسین زارع!
علیرضا کوچک/ پایگاه خبری فوتبالی