حاشیه‌نگاری از جام جهانی 2024 ازبکستان| نقش پرچم ایران روی صورت بچه‌های بخارا

حاشیه‌نگاری از جام جهانی 2024 ازبکستان| نقش پرچم ایران روی صورت بچه‌های بخارا

پایگاه خبری فوتبالی- در این یادداشت حال و هوای روز بازی از شاعرانگی هتل تا اتوبوس، از صحبت‌های وحید شمسایی درون رختکن تا حمایت تاجیک‌ها روی سکوها را می‌توانید بخوانید. 

به گزارش فوتبالی و به نقل از سایت رسمی فدارسیون فوتبال؛ احسان محمدی- پرده اتاق هتل را که کنار زدم غبار تمام چشم‌انداز را گرفته بود. انگار کاروانی از شترها که از جاده ابریشم می‌گذشتند رَم کرده بودند. یاد «خیام» می‌افتم که زمانی به دعوت حاکم شمس مالک، مدتی در بخارا زندگی کرد: 

هر ذره که در خاک زمینی بوده‌ست

پیش از من و تو تاج و نگینی بوده‌ست

گرد از رخ نازنین به آزرم فشان 

کآن هم رخ خوب نازنینی بوده‌ست

این شاعر و عارف شدن خاص روز مسابقه است. استرس و فشار زیاد است، توقع و انتظار، نگرانی از غافلگیری، انگیزه حریفان. همه باعث می‌شود که روز مسابقه فرق کند. هر کس به شکلی با این فشار کنار می‌آید. بعضی از بچه‌ها دعا می‌خوانند، بعضی کتاب، بعضی موسیقی گوش می‌دهند، بعضی ترجیح می‌دهند سکوت کنند ... تجربه می‌گوید در این روز نباید به تنظیمات کسی خیلی دست زد. اگر شیوه‌اش به خودش و تیم کمک می‌کند باید فضا را برایش آماده کرد. همین. 

به جلسه آنالیز می‌رویم. فضا آرام است. شهاب سفال‌منش دستیار اول برای بچه‌ها حرف می‌زند، ونزوئلا تیم سوم کوپاآمریکا شده، دیدارهای دوستانه زیادی داشته و حریف چغری است. از آنها که بلدند یک بازی را قفل کنند، محکم بازی کنند، تمرکز به هم بزنند ... تمام نکات فنی را می‌گوید و بعد وحید شمسایی بازیکنان را سر شوق می‌آورد و برایشان از اهمیت مسابقات می‌گوید. جلسه با کلیپ انگیزشی و موسیقی که شب گذشته با محسن داودی روی فریم به فریم آن کار کرده‌ایم تمام می‌شود. این ویدیو باید قوی باشد، بازیکن را ترغیب کند که فقط و فقط روی خودش، تیم و مسابقه تمرکز کند. بچه‌ها محکم دست می‌زنند. حال تیم خوب است. 

ساعت 15:45 دقیقه همه در لابی هتل زرافشون هستند. غبار جایش را به باران ریزی داده که روی شیشه اتوبوس تیم ملی نشسته. بازیکنان با لبخند و کاملاً مصمم سوار اتوبوس می‌شوند. وحید شمسایی کت و شلوار خوش‌دوختی تن کرده. وسط اتوبوس ایستاد، از خدا طلب یاری کرد، برای بچه‌ها و خانواده‌هایشان آرزوی موفقیت و گفت «ما همه تلاشمون رو کردیم، دور از خانواده‌هامون سختی کشیدیم، الان فقط تمرکز کنید و توکل».

پلیس ازبکستان اتوبوس را اسکورت می‌کند، به استادیوم می‌رسیم، نیروهای داوطلب فیفا با تی‌شرت‌های آبی راه را نشان ‌می‌دهند، پسرها و دخترهای نوجوانی هستند که «السلام علیک» می‎گویند. نوعی خوشامد به ما که دلمان هواداران ایرانی را روی سکوها می‌خواهد. در رختکن همه چیز مرتب است، لباس‌ها از قبل چیده شده، آقای دهقان مرد دوست داشتنی تدارکات همه کار می‌کند تا بچه‌هایی که سن پسرش هستند هیچ دغدغه‌ای نداشتنه باشند. گوشه رختکن میز پذیرایی کوچکی گذاشته‌اند. قهوه، شیر، چای، شکلات، میان وعده ... بیشتر بچه‌ها خودشان را با حرکات کششی گرم می‌کنند. سکوت و آرامش. دلگرمی دادن به هم و ماشالله گفتن.

وحید شمسایی و کادر فنی توی رختکن می‌آیند. آقای سرمربی اندازه کافی تجربه چنین جام‌های جهانی را به عنوان بازیکن دارد. گرم و پرشور با بازیکنان حرف می‌زند، در کنار نکات فنی، اسم تک‌تک‌شان را با خصوصیات اخلاقی و حرفه‌ای می‌برد. به چشم‌های بازیکنان نگاه می‌کنم، انگیزه و اشتیاق برای درخشش در جام جهانی چیز دیگری است. 

وارد سالن می‌شویم، گرم می‌کنیم. نمایندگان فیفا همه جا هستند، کمک می‌کنند، راهنمایی می‌کنند. «اسلاویکا» زن قد بلند و 50 ساله‌ای که اهل بوسنی است مسئولیت کار رسانه را عهده‌دار است، یکبار دیگر مقررات را با هم چک می‌کنیم. به او می‌گویم «ما به قوانین فیفا احترام می‌گذاریم، هر جا هر نکته‌ای هست بگویید. به هیج وجه هیچ اخطار و جریمه‌ای نمی‌خواهیم!» می‌خندد. می‌گوید دو بار برای دیدن بازی دوستانه به ایران آمده‌ام. با چنان لذت و شوقی از ایران تعریف می‌کند که حس خوشایندی می‌گیرم. 

یکی از لیدرهای فوتسال که به کمک ما آمده هواداران را جمع می‌کند، به آنها شال و پرچم‌هایی می‎دهد که از تهران آورده‌ایم. ایرانی‌های زیادی استادیوم نیامده‌اند اما تاجیک‌ها و ازبک‌ها طرف ما هستند. روی صورتشان پرچم ایران را نقش زده‌اند. با «ایران ایران» کردن فضا را عوض می‌کنند. مسابقه شروع می‌شود. مطابق انتظار چند دقیقه اول هنوز بازیکنان متمرکز نیستند اما رفته رفته جا می‌افتند. گل اول را سالار آقاپور می‌زند. زلزله تیم. او با 169 سانتیمتر کوتاه‌قدترین بازیکن ماست اما یک زلزله تمام‌عیار. وقتی کسی می‌پرسد بچه کجایی؟ جواب می‌دهد:«ما تو ارومیه بچه نداریم، اینجا همه بزرگن!»

یک گل تاکتیکی و چشم‌نواز. مهدی کریمی دومی و سومی را می‌زند. تماشاگرها روی سکو فریاد می‌زنند. محسن داودی عکاسی می‌کند و فوری همه چیز را برای تهران می‌فرستیم، وسط بازی. عکس، ویدیو، متن. سارا عسکری از روابط عمومی فدراسیون در تهران آنلاین است. با گوشی، با لپ‌تاپ. همه چیز باید به لحظه باشد.  بدون خطا. جای خبرنگاران ایرانی خالی است. یعنی روزی می‌رسد که رسانه‌ها آنقدر استقلال مالی داشته باشند که مثل سایر کشورها بدون دغدغه خبرنگار و عکاس بفرستند برای رویدادهای بزرگ؟ امیدوارم.

سه، چهار، پنج، شش و هفت ... بازی را 7-1 بردیم. سالار آقاپور، بهروز عظیمی و مهدی کریمی هر کدام دو گل زدند و امیرحسین داودی جوانترین بازیکن تیم یک گل دیگر. ونزوئلا اصلاً تیم آسانی نبود، خوب بازی کردیم و این را حتی نماینده‌های بخش فنی فیفا می‌گفتند. بعد از بازی کارهای رسانه‌ای را باید انجام می‌دادیم، مصاحبه، ترجمه، هماهنگی برای تلویزیون فیفا و ... سالار آقاپور بهترین بازیکن زمین شد. جایزه گرفت. چیزی شبیه همین ظرف‌های میناکاری. قیمتش مهم نیست. ارزش فوق‌العاده‌ای دارد. 

همه از بازی سالار، بهروز عظیمی و امیرحسین داودی خوشحالند. جوان‌های ایران درخشیدند. این البته مرهون حمایت بزرگترها و باتجربه‌های تیم بود. اصغر حسن‌زاده، حسین طیبی، محمدرضا سنگ‌سفیدی، محمدحسین درخشانی، مسلم اولادقباد و ... تا وقتی تیم هستیم می‌درخشیم. در میکس‌زون با رسانه‌ها حرف زدیم. لبخندها، بغل کردن‌ها، بوسیدن مچ‌بند ایران جلوی دوربین فیفا. 

چند دقیقه بعد همه چیز آرام است. مدیر فوتسال کشور ونزوئلا به احسان اصولی رئیس کمیته فوتسال لوح یادبودی می‌دهد. می‌گوید از بازی مقابل تیم بزرگی مثل ایران خوشحال است و درس‌های زیاد فنی‌ی گرفته. ابراز امیدواری می‌کند که فدراسیون فوتبال و به ویژه کمیته فوتسال ایران بتواند به توسعه این رشته در کشور ونزوئلا کمک کند. متقابلاً به او هدایایی تقدیم می‌شود. در فوتسال «احترام» یک واژه نیست، یک فرهنگ است. 

تیم سوار اتوبوس می‌شود. اولین قدم را محکم برداشتیم. مثل قهرمان‌ها اما یادمان نمی‌رود که ما فقط یک «نبرد» را بردیم، ما هنوز جنگ را نبرده‌ایم. یک فینال تمام شد، همین لبخندها را جشن حساب می‌کنیم و حالا همه تمرکز روی فینال بعدی است. گواتمالا. برای همین شهاب سفال‌منش، اصغر قهرمانی و سیامک داداشی در سالن می‌مانند تا بازی گواتمالا- فرانسه را آنالیز کنند.

تیم به هتل می‌رسد، کارکنان هتل برای اولین پیروزی ایران ایستاده دست می‌زنند، شب آرامی است. خبر، عکس، تحلیل، گفت‌و‌گو با رسانه‌ها و لایو و اسکایپ و ... کار ما ادامه دارد.  اینجا در بخارا خستگی معنا ندارد. ما برای ایران اینجاییم. زنده باد ایران

2636