خداحافظ صدای نوستالژیک

خداحافظ صدای نوستالژیک

یادداشت: وبسایت رسمی فوتبالی- خبر  درگذشت ناگهانی بهرام شفیع جامعه رسانه ای را در شوک فرو برد. گزارشگر قدیمی تلویزیون که لقب رییس فدراسیون هاکی را هم به یدک می کشید.

سال ها بود که با حضور گزارشگران جدید، دیگر جایی در برندهای گزارشگری ایران نداشت و خودش هم میدان را به جوانترها واگذار کرده بود. ورزش و مردم او هم دیگر برنامه جذاب و جریان سازی نبود و او از برند گزارشگری اش برای رسیدن به مناصب ورزشی استفاده کرد و ترجیح داد به نان و ماستش در تلویزیون قانع باشد.

اما برای آنهایی که دهه شصت و هفتاد را به خاطر دارند و فوتبال بخشی جدایی ناپذیر از زندگی شان بوده، بهرام شفیع حکم یک صدای نوستالژیک را دارد. هنوز گزارشگری ورزشی در تلویزیون به گرد استانداردهای جهانی هم نرسیده بود و او و چند همکار هم سن و سالش یک تنه چراغ گزارشگری را در تلویزیون پس از انقلاب روشن نگه داشته بودند. هر چند شنیدن گزارش های شفیع در این روزها نشان از سطح پایین گزارشگری در آن زمان ها دارد، اما در آن زمان، شنیدن صدای او، جهانگیر کوثری، عباس بهروان، کیومرث صالح نیا، اسکندر کوتی و ... از تلویزیون، برای فوتبال دوستان یک اتفاق دوست داشتنی بود. نسلی که تشنه دیدن فوتبال حتی به صورت غیر زنده اش بود، نظرات این گزارشگران را می بلعید و همچون وحی منزل در مغزش جا می داد. مهم نبود که هر کدام روبرتو باجو را یک جور اشتباه تلفظ می کردند، مهم این بود که آنها پیام آور «فوتبال» بودند. فوتبالی که از ما دریغ می شد و ما با رویای دیدن دقایقی از بازی های اروپایی یا لیگ خودمان، ساعت ها به خود بی خوابی می دادیم و صبح در کلاس چرت می زدیم.

بهرام شفیع با آن راحتی اش در گزارشگری و در جلوی دوربین که این اواخر سوژه انتقادهای فراوان از او شده بود، برای ما مرد فوتبالی جذابی بود که اگر دقایق زیادی از بازی را هم گزارش نمی کرد و به توصیف آب و هوا و چمن و ... می پرداخت باز ما به او گوش می دادیم و لذت می بردیم. وقتی با آن صدای خاصش از «کاپیتان دونگا» نام می برد ما دونگا را کاپیتان ترین کاپیتان دنیا تلقی می کردیم. وقتی با طنز خاص خود بازیکنان حریف ایران را سوژه می کرد ما کیف می کردیم. وقتی اشتباه گلر آلمان در جام ۹۴ را «اشتباه محض» خواند ما طوطی وار برای هم از «اشتباه مهز» بودو ایلگنر آلمانی می گفتیم. وقتی بهزاد غلامپور به طرز مضحکی دروازه اش برابر ژاپن در مقدماتی جام جهانی ۹۴ باز شد او بود که به ما یاد داد بعضی توپ ها در فوتبال «توپ مرده» است اما ممکن است گل شوند. او بود که علیرغم سه اشتباه غلامپور در بازی با کره جنوبی، گرفتن یک توپ ساده ازطرف او را با جمله «ماشالله به بهزاد غلامپور» همراه کرد تا ناخودآگاه بخواهد از دور به گلر روحیه باخته ایرانی روحیه بدهد؛انگار نه انگار که این همان غلامپوری است که سه گل به خورد ما داده. او بود که به ما فهماند دروازه برای عابدزاده کوچک است و او بود که میکروفن گزارشگری را به شرط اوت رفتن توپ در بازی برزیل و ترکیه در نیمه نهایی جام جهانی ۲۰۰۲ به عادل فردوسی پور واگذار کرد! کلا دیدن بازی های برزیل با صدای او لذت خاص خود را داشت، وقتی حرکات تکنیکی رونالدو را اینگونه گزارش می کرد: حالا رونالدو، خود رونالدو بازم رونالدو و در همه این مدت رونالدو داشت مدافعان حریف را در می نوردید.

ورزش و مردم به عنوان یادگار بهرام شفیع خواهد ماند و چه تلخ که یک برنامه تلویزیونی می ماند و آدمی نه! هر چند ورزش و مردم هم میراث کس دیگری برای او بود و مجید وارث با دلخوری میکروفونش را به شفیع واگذار کرد اما حکایت زندگی و آدمی همین است؛ گاهی یک برنامه تلویزیونی به حیاتش ادامه می دهد و صاحبش نه و چه تلخ که انسان می رود و محصولش می ماند.

حجت شفیعی/ فوتبالی

7655