وب سایت رسمی فوتبالی- مجتبی محرمی ۵۵ ساله شد. مدافع دوستداشتنی پرسپولیس در سالهای ۶۷ تا ۷۵ حالا با سیمایی که دیگر نشانی از آن شر و شور جوانی در آن نیست، نماد تعصب و وفاداری به پرسپولیس شناخته میشود.
به گزارش فوتبالی برای گفتن از مجتبی محرمی که بی شک بهترین مدافع چپ فوتبال بعد از انقلاب ایران است، میتوان کتاب نوشت. یاغی نابغهای که در روزگار سیاه دهه شصت نبوغش را به مانند بسیاری از جوانان هم وطنش قدر ندانست. اما مگر او با فوتبالش نهایتا به کدام قله میرسید؟ منضبط ترین فوتبالیست آن زمان کجا را فتح کرد که مجتبی نکرد؟ در آن روزگار نفرین شده که سقف آرزوها کوتاه بود مجتبی محرمی محبوب قلبهای هوادارانی شد که او را نماد تعصب و غیرت میدانستند. نابغه راست پایی که به قول کارشناسان آن زمان کاملترین بازیکن ایران برای بازی در پستهای مختلف بود، قلهای را فتح کرد که بسیاری حسرت آن را داشته و دارند: قلهای به نام قلب مردم. شاید خود او که این روزها وضع مالی برخی از همدورهایها و بازیکنان امروزی را میبیند، از اینکه وفاداری را به پول ترجیح داد خود را شماتت کند اما در آن صورت او این روزها تا این حد از سوی هواداران شماتت نمیشد و چه بد که پول و نام نیک برای مژتبا در یک جا جمع نشد.
یاغی جنوب شهری بامرامی که پس از مرگ رفیق صمیمیاش سیروس قایقران مرگ اندیش شده است و آرام، در روزگار جوانی قابلیت به آتش کشیدن یک استادیوم را با صد هزار نفر تماشاگرش داشت. هم با بازیاش و هم با شر و شورش. روزگاری در پکن تله پاتی عجیب و غریب بین او و سیروس ایران را به فینال آسیا رساند. پاس خارق العاده در فضایی خالی که عقل جن هم به آن نمیرسید و حرکت مورب قایقرانی که همزمان آن فضای خالی پشت مدافعان کره جنوبی را با رفیقش دید، باعث شد تا کره مقتدر با یک گل عجیب در مقابل ایران زانو زند. دیدن چندباره آن گل برای فهم نبوغ مجتبی و سیروس کافیست. و البته یک نفر دیگر را نیز در آن گل نباید فراموش کرد: مهدی فنونیزاده
مجتبی اگر در سال هفتاد و شش عزم رفتن به قطر نکرده بود، چه بسا میتوانست در جامجهانی نیز برای ایران بازی کند. میتوانست همزمان با بازگشت پروین دوباره خط دفاعی پرسپولیس را جمع و جور کند، اما نشد. نخواست، تقدیر نگذاشت. اکنون او آرام تر از همیشه و پس از چند سال انزوای تا حدودی خود خواسته، بیشتر از پیش در ارتباط با هوادارانش مشاهده میشود. در باشگاهی که با تعصب کم نداشته است، تبدیل شدن به نماد تعصب کار سختی است که مجتبی از پس آن برآمد. او به جای زیر و رو انداختن برای افزایش صفرهای حساب بانکی خود، ساده و بی ریا با هوادارانش ماند و جاودانه شد.
با این که بیش از بیست سال از پایان فوتبال محرمی می گذرد اما او همچنان نماد یاغیگری و شیطنت هم در داخل زمین فوتبال و هم بیرون از آن شناخته می شود. او در زمانهای به نماد یاغی گری تبدیل شد، که فضای جامعه بسیار بسته تر از الان بود و بسیاری از اقداماتی که اکنون جرم و تخلف محسوب نمیشوند در آن زمان مجازات سختی در پیش داشت. اما آنچه محرمی را علیرغم این همه طغیان و محرومیت، در میادین فوتبال نگه داشت، توانایی فنی او بود که او را تبدیل به یکی از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال ایران کرده است. حتی در برخی از نظرسنجی ها او کاندیدای انتخاب بهترین بازیکن ایران پس از انقلاب نیز بود.
چنین بازیکنی با چنین حواشی و شخصیت خاصش، بسیار مناسب ساخت فیلم و نوشتن رمان است. او هر گاه پس از محرومیت هایش به میدان بازمیگشت آمادهتر از قبل نشان میداد. دوران کودکی و نوجوانی مجتبی، نحوه پرورش او، محلهای که در آن بزرگ شد و خانواده و رفقایی که او داشت همه مناسب یک شرححال نویسی حرفهای است که تا کنون در مورد او و اکثر فوتبالیستهای مطرح فوتبال ایران رخ نداده است. محرمی در برخی از مصاحبه هایش، او به گوشههایی از زندگی خانوادگی خود اشاره کرده است. به اینکه دو برادر داشته که یکی در جریان تظاهرات انقلاب کشته و شهید میشود و دیگری شر تر از خودش بوده است. مرتضی برادرش که به همراه دیگر رفقای هم محلهای، در استادیوم ها و این ور و آن ور حواس شان بود که کسی توهینی به مجتبی نکند خود شخصیت جالبی میتواند باشد. حتی دوستانی که به قول خودشان چه دعواهایی که به خاطر مجتبی نکردند هم جالب هستند. از بین رفقای فوتبالی مجتبی بیشتر با سیروس قایقران دمخور بود و یکبار هر دو به دلیل تخلف در اردوی تیم ملی، کنار گذاشته شدند. سیروس در عصر روزی که در جاده تصادف کرد با مجتبی قرار دیدار داشت. این که چگونه بین این همه همبازی، مجتبی با سیروس که از یک شهر و فرهنگ دیگر است دمخور میشود نیز جالب است. اوج و فرودهای زندگی خصوصی محرمی محتوای جالبی برای خلق یک درام جذاب است اگر فیلمسازی ذوق و حوصله ساخت آن را داشته باشد.
یادداشت حجت شفیعی/ وب سایت فوتبالی
7655